در صد سال گذشته مطالعات جدید روانشناسی اساساً بر مشکلات مردم متمرکز شده بود: اختلالات هیجانی، بیماری های روانی، آسیب های روحی، اختلالات عصبی، روانپریشی، وسواس فکری، جنون و غیره که اساساً درباره بررسی جنبه تاریک بشریت بود و به طرز عجیبی به عادتها، رویهها یا تاثیراتی که غرایز اصیل تر و سرشت بهتر ما را تقویت میکردند، توجه کمی شده بود.
البته تا سال های پایانی قرن بیستم. در اواخر دهه ۱۹۹۰ یک روانشناس اهل فیلادلفیا به نام مارتین سلیگمن فکری به ذهنش خطور کرد: “چه میشود اگر شادی حقیقتاً چیزی بیشتر از نبود غم و اندوه باشد؟
چه میشد اگر ما نوعی از روانشناسی داشتیم که به جای تمرکز بر نکات منفی بر نکات مثبت تمرکز می کرد؟ این ایده را همچون سنبل آبی در نظر بگیرید. سلیگمن این نظریه را با یکی از همکارانش در میان گذاشت و او نیز آن را با چند نفر دیگر مطرح کرد. این گروه کوچک سپس حدود ۲۰ نفر از بهترین و باهوش ترین پژوهشگران جوان کشور را برای پیوستن به جنبش خود دعوت کردند. آنها برای پیگیری نظریه شان، جمعآوری بودجه تحقیقاتی را آغاز کردند. شش ماه بعد، این نظریه را در همایشی با حضور هزاران روانشناس از سراسر کشور مطرح کرد.
تا اوایل قرن بیست و یک، میلیونها دلار در انبوهی از پژوهشهای جدید سرمایهگذاری شد، انجمن ها و مجلات بین المللی راه اندازی شد و شاخه کاملاً جدید از علم روانشناسی متولد شد. در اواسط همان دهه عموم مردم پی بردند که چه چیزی در حال وقوع است در ژانویه ۲۰۰۵ مجله تایم عنوان اصلی اش را به این موضوع اختصاص داد و بر روی جلدش نوشت :” علم شادی” سال بعد، پروفسوری از دانشگاه هاروارد یک دوره آموزشی درباره روانشناسی مثبت ارائه داد و ۸۵۵ دانشجو با شرکت در آن دوره آن را به بزرگ ترین کلاس هاروارد تبدیل کردند. مجلات هیجانزده شده بودند. سیستم های مدارس، ۱۰۰ شرکت برتر فورچون و ارتش ایالات متحده همه مجذوب این موضوع شدند. دولت پیشنهادی را مطرح کرد تا در کنار تولید ناخالص ملی و تولید ناخالص داخلی ” شادی ناخالص ملی” نیز به مثابه معیاری برای سلامت کشور اندازه گیری شود. در سال ۲۰۱۰ زمانی که تونی هسیه مدیر عامل زاپوس خاطرات کسب و کارش را در کتابی به نام “ارائه شادی” منتشر کرد، این کتاب در فهرست پرفروش ترین های نیویورک تایمز در مقام اول قرار گرفت و تا ۲۷ هفته متوالی در صدر این فهرست باقی ماند.
سنبل آبی آبگیر را پوشانده بود.
پیگیری های بعدی باعث درک کامل شادی شد از جهتی این انقلاب شادی چیز کاملاً جدیدی نبود. به تعبیری تمام این علم برگرفته از انقلاب دیگری بود که صدها سال قبل به وقوع پیوسته بود. در واقع توماس جفرسون و بنجامین فرانکلین، هنگامی که در اعلامیه استقلال آمریکا ۳ حق مسلم بشر را مشخص کرده بودند به آن اشاره کرده بودند. آنها نوشته بودند که هر یک از ما انسانها به موجب زندگی بر روی این سیاره، حق زندگی آزادی و جستجوی خوشبختی (شادی) دارد. حالا موضوع این است که شما در وضعیت امروزی این سه حق مسلم را چگونه تفسیر می کنید؟ زندگی به معنی سلامتی و تندرستی شماست هرچه تن درست تر باشید بهره بیشتری از زندگی خواهید برد. سلامتی بیشتر نه تنها امکان زندگی طولانی تری را به شما می دهد، بلکه این امکان را نیز به شما میدهد تا در همه آن روزها بهتر زندگی کنید. ناخوشی مانند ابری است که جلوی آفتاب را میگیرد. اگر اجازه دهید وضعیت تندرستی شما بدتر شود، از زندگی بهره ای نمی برید. در جهان امروز – با فرض اینکه در کره شمالی یا مناطق دیگری که به لحاظ سیاسی تحت فشار هستند زندگی نمیکنید – آزادی به معنی آزادی در امور مالی است. اگر شما نتوانید پولتان را مدیریت کنید، آزادانه زندگی نمیکنید. سلامتی مالی برای تان آزادی به ارمغان می آورد، آزادی برای دنبال کردن علایق، رفتن به دنبال اهداف، پرورش مهارتها و استعدادها و تحقق بخشیدن به آمال و آرزوهای زندگی.
جستجوی شادی چیست؟
این سوال بسیار مهمی است. بنیانگذاران این پژوهش آمریکایی می خواستند محیط و زمینهای را فراهم کنند که افراد بتوانند به دنبال شادی یا هر چیزی که برایشان به معنای صلح و آرامش نسبی است بروند. آنها تلاش نکردند که خود شادی را تضمین کنند. بلکه فقط مکانی را فراهم کردند که افراد بدون اینکه آزادی شان در معرض خطر قرار گیرد، برای تعقیب شادی مجال بیشتری داشته باشند.
چیزی که انقلاب شادی سلیگمن انجام داد درک مراحل معینی است که برای جستجوی شادی لازم است. آنچه روانشناسان مثبت گرا به آن پی بردند این است که شادی چیز بزرگی نیست که افراد در جستجویش باشند. شادی چیزی نیست که در بیرون باشد و افراد مانند نوعی سفر اکتشافی روانی یا هیجانی این طرف و آن طرف بروند تا آن را به دست آورند.
شادی دقیقا جلوی چشمان شماست. شادی چیزی نیست که آن را جستجو کنید، بلکه چیزی است که انجام میدهید. یا دقیق تر اینکه شادی کارهای بسیار زیادی است که انجامشان میدهید. کارهای کوچک بسیار زیاد. در حقیقت، کارهای ساده ای که هر روز انجام می دهید یا در مواردی، ممکن است کارهای ساده ای باشد که هر روز انجام نمی دهید.
در ۱۵ سال گذشته نتیجه پژوهش های علمی درباره شادی اینها بوده است:
- شادی از ژنتیک فرصت یا خوش شانسی ناشی نمی شود
- شادی بسیار کمتر از آنچه ما تصور میکنیم به شرایط بستگی دارد
- شادی نتیجه یک رویداد یا دستاورد بزرگ و دور از دسترس نیست
- شادی با انجام دادن کارهای ساده و آسانی به وجود می آید که هر روز انجامشان می دهیم
- ناخشنودی با انجام ندادن آن کارهای ساده و آسان روزمره به وجود می آید
بنابراین با به جان خریدن خطر دلخور کردن افرادی که در مورد تاریخ بسیار حساس هستند اجازه دهید آن سند مورد احترام را دستکاری کنیم و با اضافه کردن چند کلمه این بیانیه را به روز رسانی کنیم اجازه دهید تعریفمان از موفقیت را اینگونه بیان کنیم : زندگی (سلامتی)، آزادی (آزادی و استقلال مالی) و درک شادی. در ک شادی با برنده شدن سابقه بخت آزمایی، خریدن یک عمارت مجلل یا یک لامبورگینی، کوچ کردن به مناطق ساحلی مدیترانه، تبدیل شدن به یک شخص پولدار و مشهور یا ازدواج با یک ستاره سینما محقق نمیشود.
درک شادی نه با دستاوردهای بزرگ حاصل میشود و نه با تمجید های دیگران، نه با داشتن مادر بزرگی جادوگر و نه با یک خوش شانسی خارق العاده که زندگیتان را زیر و رو میکند. درک شادی با انجام دادن بعضی کارهای ساده و انجام دادن هر روزه آنها محقق میشود.
ابتدا شادی می آید
یکی از بنیادی ترین و جالب ترین کشفیات در تحقیقات مربوط به شادی این است که کارهایی که شما را شاد میکنند، فقط شما را خوشحال تر نمی کنند بلکه باعث میشوند زندگیتان بهتر شود.
مطمئناً رازهایی به سوی شادی وجود دارد همه چیز هایی که به شادی می انجامند. اما پژوهش های ۱۵ ساله اخیر در زمینه روانشناسی مثبت نشان داد که آنها دیگر راز نیستند و هرگز راز نبودند بیشتر آنها در واقع چیز های عمومی و عرف هستند.
شادی خودش یک عنصر اساسی اسرارآمیز برای چیز دیگری است برای چه چیزی؟ عملاً همه چیز. تحقیقات گسترده انجام شده از سال ۲۰۰۰ تاکنون نشان داده که افرادی که شادتر هستند همچنین:
- سکته و حملات قلبی کمتری دارند
- درد و التهاب کمتری را متحمل می شوند
- عملکرد ایمنی بهتر و مقاومت بیشتری در مقابل ویروس ها دارند
- شخصیتهای انعطاف پذیری دارند و با سختی ها و مصیبت ها بهتر کنار می آیند
- عملکرد کاری و موفقیت شغلی بیشتری دارند
- زندگی زناشویی رضایت مند تر و با دوام تری دارند
- حیطه ارتباطات اجتماعی بزرگتر و فعالتری دارند
- در کارهای اجتماعی بیشتر همکاری میکنند
- نوع دوست تر هستند و تاثیری مثبت خالص بیشتری در جامعه دارند
- از نظر مالی موفق ترند
- بیشتر عمر میکنند
یک موضوع واقعاً مهم درباره شادی وجود دارد این طور نیست که افرادی که موفقیت بیشتر، پول بیشتر و زندگی زناشویی بهتری دارند، در نتیجه این چیزها شاد تر باشند. پژوهش انجام شده در این باره کاملا شفاف و روشن است : شادی قبل از همه این نتایج اتفاق می افتد.
یکی از یافته های اصلی جنبش شادی این است که وقتی نوبت به درک نحوه دستیابی به شادی می رسد، بسیاری از ما برعکس فکر میکنیم. ما گمان می کنیم وقتی موفق شوم شاد و خوشحال خواهم شد یا وقتی که سالمتر و تندرست تر شوم … وقتی در جایی که دوست دارم زندگی کنم … وقتی در آمدم به اندازه شود که زندگی ام را بدون استرس و فشار مدیریت کنم … آنگاه شاد و خوشحال خواهم بود”
اما شادی اینگونه حاصل نمی شود. متاسفانه ما گمان میکنیم که شادی اینگونه عمل میکند. اگر من این کار را انجام دهم و به مدت کافی آن را انجام دهم، سپس خوشحال و شاد خواهم بود. منطقی به نظر میرسد اما این اتفاقی نیست که رخ میدهد. در حقیقت پژوهش فوق نشان داد که شادی دقیقاً برعکس عمل میکند. وقتی شما کاری را انجام میدهید که سطح شادی روزمره شما را افزایش میدهد، سپس شما موفق تر خواهید شد،
سالمتر و تندرست می شوید و ارتباطات شما بهتر خواهد شد.
هرچه سطح شادی خود را بالاتر ببرید، احتمال دستیابی به خواستهها و آرزوهای شما بیشتر خواهد شد. شادی جایزه کارهای درست شما نیست. شادی نتیجه درست انجام دادن کارهای دیگر نیست بلکه کاری است که می توانید هم اکنون انجام دهید و منجر به انجام دادن درست کارهای دیگر میشود.
“خوشحال باش دلیل آن شادی پیدا میشود”
عادت های شادی
احتمالاً در این فکر هستید که دقیقاً چه اقدامات روزانه ای هستند که شما را شادتر میکنند؟ چیزی که تحقیقات و مقالات روانشناسی مثبت به ما می گوید این است که شما می توانید از طریق چند تمرین که هم بسیار ساده هستند و هم انجام دادن آنها آسان است، مغزتان را مجدداً برنامه ریزی کنید. نه هیچگونه تلاش بزرگ یا دگرگون سازی شخصیت پیچیده لازم است نه کاری قهرمانانه یا خارق العاده. فقط کارهایی ساده، نسبتاً پیش پا افتاده و تکراری که انجام دادن آنها آسان است و به صورت روزمره انجام میشوند. کار های ساده ای که اگر آنها را طی یک دوره زمانی مناسب به طور مداوم و مکرر انجام دهید، شما را به نتایجی می رسانند که در جستجوی آنها هستید. به عبارت دیگر، شما را شادتر میکند.
عادت های شادی فقط شما را شادتر و خوشحال تر نمی کنند بلکه دقیقا نگرشی را ایجاد میکنند که شما برای جهش سیناپسی از فلسفه برتری خفیف به اقدامات برتری خفیف به آن نیاز دارید به عبارت دیگر، حالا آن اقدامات شروع به اثر گذاری روی شما می کنند آن هم در همه جنبههای زندگی. اگر فلسفه برتری خفیف را در کنار عادتهای شادی قرار دهید، طولی نمی کشد که همه ی آن چگونه انجام دادن ها شروع به اثرگذاری روی زندگی تان می کند به عبارت دیگر عادت های بهتر غذا خوردن، برنامه ریزی تمرین های ورزشی، توجه به عادتهای مالی هوشمندانه تر، توسعه فردی بیشتر، ارتباطات قویتر و سالمتر، توسعه تدریجی یک زندگی قدرتمند و مثبت، همه و همه شروع به اثرگذاری روی زندگی شما میکنند. معادله از این قرار است :
برتری خفیف + عادت های شادی = موفقیت
به همین سادگی است
حالا مجموعهای از ۵ کار ساده را آموزش می دهیم که می توان هر روز آنها را انجام داد و اگر آنها را در طول زمان به طور مداوم و مکرر انجام دهید، شما را عمیقاً و به طور چشمگیری شادتر خواهند کرد. آنها اقدامات برتری خفیف برای شادی هستند یعنی همان عادت های شادی.
- هر صبح سه چیزی را یادداشت کنید که قدردان و سپاسگزار آنها هستید. هر روز همان سه مورد قبلی را ننویسید. سه مورد جدید را پیدا کنید این کار مغزتان را پرورش میدهد تا اوضاع و شرایط را بشکنند و چیزهای مثبت را پیدا کند
- هر روز به مدت ۲ دقیقه یک تجربه مثبت را که در ۲۴ ساعت گذشته داشته اید در دفترچه یادداشت کنید. هرگونه جزئیاتی را که به یاد میآورید بنویسید. این کار باعث میشود مغزتان به معنای واقعی آن تجربه را دوباره دریابد و این کار تأثیر مثبت آن تجربه را دو برابر میکند.
- هر روز زمانی را به مراقبه کردن اختصاص دهید فقط دست از تمام فعالیت ها بکشید آسوده باشید و برای دو دقیقه مراقبت دم و بازدم خود باشید. این کار مغز شما را آموزش میدهد تا در جایی که خواهان آن هستید تمرکز کند و حواس شما با چیزهای منفی پیرامون و منحرف نشود
- هر روز به طور تصادفی یک عمل نیک و مهربانانه انجام دهید مثلا در ابتدای هر روز دو دقیقه زمان بگذارید و در جهت تقدیر از کسی که لطفی در حق شما کرده است یک ایمیل بنویسید و برایش ارسال کنید
- روز ۱۵ دقیقه ورزش کنید یک ورزش ساده هوازی که ضربان قلب شما را بالا ببرد حتی یک پیاده روی تند تاثیر ضد افسردگی قدرتمندتر و در بیشتر موارد قوی تر و پایدارتر ای نسبت به قرص های ضد افسردگی دارد
اگر شما هر یک از این کارها را فقط به مدت سه هفته یعنی ۲۱ روز متوالی طور مرتب و صادقانه انجام دهید به یک عادت تبدیل می شود، یک عادت شادی. شما به معنای واقعی کلمه مغزتان را طوری بازنویسی میکنید که جهان را به شیوه ای متفاوت ای ببیند و در نتیجه هر روز شادتر میشوید. جالب توجه این است که نیازی نیست همه این ۵ کار را به یکباره انجام دهید. حتی سعی نکنید این ۵ کار را باهم انجام دهید. در عمل فقط با یکی از این کارها شروع کنید و آن را بارها تکرار کنید تا به عادت تبدیل شود و سپس کار بعدی را اضافه کنید و همینطور ادامه دهید. در پس همه این پنج مورد منطق شگفت انگیز و تحقیقات قدرتمندی وجود دارد. اما اینها تنها عادت های شادی نیستند که تحقیقات آنها را تایید می کنند. اینها فقط ۵ نمونه خوب هستند. سایر محققانی که در زمینه شادی مطالعاتی انجام دادهاند فهرست های متفاوتی دارند که شامل مواردی از این قرار است:
- وقت بیشتری را به دوستان اختصاص دهید
- لذت بردن از لحظه حال را تمرین کنید
- دیدگاه مثبت داشتن را تمرین کنید
- به رشد و پرورش ارتباطات خود انرژی بیشتری اختصاص دهید
- بخشش و گذشت را تمرین کنید
- در فعالیتهای مهم و معنادار مشارکت کنید
- کمک کردن به دیگران را تمرین کنید
همه این موارد مشابه هم هستند و از یک قالب تحقیقاتی الهام گرفته شدهاند. یک مورد دیگر هم به این لیست اضافه کنید
- روزانه حداقل ۱۰ صفحه از یک کتاب خوب را مطالعه کنید
شما نیز احتمالاً عادت های شادی خاص و مورد علاقه خودتان را دارید که ممکن است با این عادت ها کمی فرق داشته باشد اما یک چیز در مورد همه ی آنها مشترک است: “آنها موثر واقع میشوند.
اگر این موارد ساده را هر روز و به طور مداوم انجام دهید پس از مدتی (بسیار کمتر از آنچه انتظارش را دارید) به فرد شادتری تبدیل میشوید و همین باعث میشود تا چیزهای دیگر نیز در زندگی شما بهتر شود.
منبع: برتری خفیف، جف اولسون، لطیف احمدپور، میلاد حیدری، نشر ققنوس