شخصیت بدبینان به گونهای است که اعتقاد دارند وقایع بد، برای مدت طولانی ادامه مییابند؛ بنابراین هر کاری انجام میدهند تحت الشعاع آن است و همیشه خود را مقصر میدانند.
اما افراد خوشبین هنگامی که با مسایل مشابه مواجه میشوند؛ برعکس فکر میکنند. آنها معتقدند شکست فقط یک پدیده موقت است و علتهای آنها محدود به این یک مورد است. آنها خودشان را مقصر به حساب نمیآورند، بلکه محیط، دیگران و سایر عوامل را بانی وضع موجود میدانند. چنین افرادی در مقابل شکست از کوره درنمیروند، بلکه با وضعیت نامناسب مواجه شده، به مقابله با آن پرداخته و بیشتر تلاش میکنند. این طرز فکرها پیامدهایی هم دارد. به زبان ساده، صدها مطالعه نشان میدهند که افراد بدبین به راحتی تسلیم شده و خیلی زود به دام افسردگی میافتند. اما همین آزمایشها نشان میدهند که افراد خوشبین در مدرسه، دانشگاه، محل کار و میدان بازی بهتر عمل میکنند؛ در آزمایش استعداد، نسبت به وضعیت پیش بینی شده حالات بهتری دارند. هنگامی که در جستجوی کار هستند، نسبت به افراد بدبین شانس بیشتری برای استخدام شدن دارند. سلامت آنها به طور متفاوتی خوب است. زندگی خوبی دارند و از اغلب بیماریهای دوران میانسالی دور هستند. شواهد نشان میدهند که آنها حتی عمر طولانیتر دارند.
مسایل زیادی در زندگی، خارج از کنترل ماست؛ رنگ چشمها، نژاد، خشک سالی و … اما مسایل متعددی نیز وجود دارند که در حوزهی اختیار ما هستند و ما آنها را به دیگران یا سرنوشت واگذار میکنیم؛ از جمله، نحوهی زندگی، نحوهی برخورد با دیگران، و این که چگونه امرار معاش بکنیم. در تمام این موارد زندگی تا حدی حق انتخاب داریم و نحوهی تفکر ما پیرامون این مسایل میتوانند تسلط ما را بر آنها تقویت کند یا از بین ببرد. افکار ما واکنش صرف به وقایع نبوده، بلکه تعیین کننده نیز هستند. مثلاً اگر تصور کنیم که در ایجاد تغییر در آیندهی فرزندانمان درمانده هستیم، هنگام مواجهه با این مسأله کاملاً فلج خواهیم شد. فکر این که کاری که انجام میدهیم مؤثر نمیافتد، ما را از عمل کردن باز میدارد. و بنابراین کنترل بچهها را به معلمان، دیگران و محیط وا میگذاریم. زمانی که درماندگی خود را بیش از حد بزرگ میکنیم، نیروهای دیگری کنترل بچهها را بدست گرفته و آیندهی آ را شکل میدهند.
اگر به بدبینی عادت کنیم و باورمان بشود که ما عامل همهی بدبختیها هستیم و بدبختی همیشگی است، این طرز تفکر تمام کارهای ما را تحت الشعاع قرار میدهد و همیشه وقایع بد برای ما اتفاق میافتد. از مطالعات بیست و پنج سالهی خود (مارتین سلیگمن) به نتیجهی دیگری نیز رسیدهام: گرفتار شدن در این مقوله سبب میشود که به راحتی افسردگی بگیریم، کمتر از ظرفیت خود کارایی داشته باشیم و حتی به کرات بیمار شویم.
چرا بعضی از مردم برای همیشه درمانده میمانند در حالی که بقیه سریع خود را بازمی یابند. شکست، هر کسی را حداقل به صورت لحظهای درمانده میکند؛ مانند مشتی که به شکم میخورد، به آن صدمه میزند اما اثرش کهنه میشود و برای بعضیها لحظهای اثرش از بین میرود. اینها افرادی هستند که نمرهی آنها صفر یا یک است. برای دیگران این آسیب دیدگی دوام پیدا میکند؛ آنها تحریک و غمگین میشوند و حالت بدی به آنها دست میدهد که نمرهی آنها هفت تا هشت است. این افراد روزها و شاید ماهها حتی بعد از یک مسئله کوچک درمانده میمانند و بعد از مسائل عمده ممکن است هرگز به حالت اول برنگردند. سبک خوشبینانه توضیح وقایع خوب، درست عکس روش خوشبینانه توضیح وقایع بد است. افردی که معتقدند وقایع خوب اثر دائمی دارند، خوشبینتر از افرادی هستند که اعتقاد دارند آن وقایع اثر موقت دارند.
موقتی (بدبینانه): این روز خوب من است، سخت سعی میکنم، رقیبم خسته شده.
دائمی (خوشبینانه): من همیشه خوشبختم، من آدم با استعدادی هستم، رقیبم، رقیب خوبی نیست.
افراد خوشبین و مثبت اندیش، وقایع خوب را برحسب علتهای دائمی برای خودشان توضیح میدهند: خصلتها، تواناییها، همیشهها. بدبینها علتهای گذرا را حالتها، کوششها و بعضی وقتها، نامگذاری میکنند یعنی این که حالتم (حالت روحیام) چنین است و یا در اثر کوشش چیزی را بدست آوردم و یا این که بعضی وقتها، مثلاً، کارها خوب پیش میروند، و اینها نمیگویند که همیشه اوضاع خوب است بلکه اعتقاد دارند که این دفعه به طور استثنا اوضاع رو به راه است.
دائمی بودن، مربوط به زمان است و فراگیری در مورد مکان. این مثل را در نظر بگیرید: در یک شرکت بزرگ خرده فروشی، نصف کارمندان بخش حسابداری اخراج شدهاند. دو نفر از حسابدارهای اخراج شده به نام نرا و کوین، افسرده شدند. هیچ یک برای ماهها نتوانستند به دنبال کار بگردند و هر دو از انجام کارهای مالیات بر درآمد یا هر چیز دیگری که آنها را به یاد حسابداری میانداخت، اجتناب میکردند. نرا، یک زن دوست داشتنی و فعال باقی ماند، زندگی اجتماعی او به طور طبیعی سپری میشد، سلامتیاش در سطح بالایی قرار گرفت و به کار بیرون از خانه که هفتهای سه بار بود، ادامه داد. کوین، برعکس، خود را باخت. او زن و پسر کوچک خود را فراموش کرده بود و تمام بعدازظهرش را با فکر بد سپری میکرد، بداخلاق شده بود و وقتی به مشکلی فکر میکرد، این پدیده را تداوم میبخشید. او به میهمانی نمیرفت و میگفت که نمیتواند مردم را تحمل کند؛ به هیچ لطیفهای نمیخندید، سرماخوردگیاش تمام زمستان طول کشید و ورزش کردن را کنار گذاشته بود. بعضی از مردم میتوانند مشکل خودشان را داخل یک جعبه قرار داده و به دنبال زندگیشان بروند؛ حتی وقتی که یک جنبه مهم آن مثل شغل یا همسر خویشان مشکلی دارد؛ اما بقیه به همه چیز گیر میدهند و همیشه افسرده هستند. آنها مصیبت را برای خودشان میخرند. هنگامی که یک قسمت از زندگی آنها مختل میشود، بر کل زندگی آنها اثر میگذارد.
کسانی که معتقدند وقایع خوب اثر دائمی دارند، پس از موفقیت، حتی سختتر تلاش میکنند. افرادی که اثر وقایع خوب را موقت میدانند، حتی ممکن است پس از موفق شدن آن را رها کنند با این باور که موفقیت، نتیجه یک شانس است.
نتیجهگیری:
افرادی که توضیح کلی برای شکست خود دارند، در هر چیزی خود را بازنده میدانند حتی اگر فقط در یک زمینه شکست پدیدار شود. کسانی که توضیح خاصی دارند ممکن است در آن قسمت درمانده بشوند اما در بخشهای دیگر کاملاً محکم و استوار ایستادگی میکنند و تاب می آورند. در مورد وقایع بد، هم توضیحات کلی وجود دارد و هم توضیحات ویژه.
کلی (بدبینانه): تمام معلمان بیانصافاند. من آدمی هستم که از همه چیز متنفرم. کتابها مفید نیستند.
حالت خاص (خوشبینانه): پروفسور سلیگمن بیانصاف است. من از او متنفرم. این کتاب مفید نیست.
زمانی که آنها اخراج شدند، به مدت طولانی افسردگی گرفتند، اما در بعد فراگیری، نمرات مختلفی داشتند. کوین اعتقاد داشت که اخراج شدن، تمام سعی و کوشش او را به هم ریخته و فکر میکرد که در هیچ زمینهای خوب نیست. نرا معتقد بود که وقایع بد، علتهای متفاوتی دارند. وقتی که او اخراج شد، فکر کرد که حسابدار خوبی نیست.
بعضیها تسلیم میشوند و بعضیها تسلیم نمیشوند. آنها را سه قسمت میکنیم و سه پیشگویی در مورد کسانی که تسلیم میشوند و افرادی که تسلیم نمیشوند:
قسمت اول: درباره بعد زمان و مشخص کننده این است که چه مدت یک شخص، به حالت تسلیم باقی میماند. توضیحات دائمی برای وقایع بد، درماندگی طولانی مدت ایجاد میکند و توضیحات موقت، درماندگی کوتاه مدت.
پیشگویی دوم در مورد فراگیری است؛ توضیحات کلی ایجاد درماندگی میکند و در بیشتر موقعیتها این پدیده وجود دارد و توضیحات ویژه فقط در بخش مشکل دار باعث درماندگی میشوند. کوین قربانی بعد فراگیری بود. زمانی که اخراج شد باورش شد که دلیل اخراجش، یک چیز کلی است و طوری رفتار میکرد که گویی مصیبت تمام زندگیش را گرفته است. نمره فراگیری کوین نشان داد که او یک آدم منفی باف است و خالق بزرگ مصیبت برای خود.
سومین قسمت، مربوط میشود به شخصیت پردازی. بدبینها هنگام شکست در یک مسابقه میگویند که خیلی هم قهرمان نیستند و خوش بین ها علت شکست را عدم تسلط خود در آن ورزش خاص میدانند.
مبنع: خوش بینی آموخنه شده، مارتین سلیگمن
سایر مطالب مرتبط:خوشبینی خود را تست کنید