اگر شما یک انسان بدبین باشید، چه؟ - رابطه بدبینی و افسردگی –

اگر شما یک انسان بدبین باشید، چه؟ – رابطه بدبینی و افسردگی

[vc_row][vc_column][vc_column_text]

اگر سبک اسنادی شما بدبینانه باشد، پس این مسئله مهم است. چهار زمینه وجود دارد که شما را با مشکل مواجه می‌سازد؛ اول، شما احتمالاً به آسانی افسرده خواهید شد. دوم، شما کمتر از استعداد خود در کارتان موفق خواهید بود. سوم، سلامت جسمانی شما و سیستم ایمنی‌تان احتمالاً آن نیست که باید باشد و با پا به سن گذاشتن نیز بدتر می‌شود؛ و بالاخره زندگی آن قدر که باید، لذت بخش نیست.

سبک اسنادی بدبینانه، یک مصیبت است. اگر نمره بدبینی حد وسط باشد، در حالت عادی مشکل زا نیست اما در بحران و در زمانهای سخت، شما باید احتمالاً هزینه‌ای غیر ضروری پرداخت کنید. زمانی که این وقایع رخ می‌نماید، ممکن است شما خود را افسرده‌تر از آن چه که باید، دریابید. عکس العمل شما هنگام پایین آمدن بورس، طرد شدن توسط کسی که دوستش دارید یا نداشتن شغل دلخواه، چیست؟

همانطور که در مقالات بعد نشان خواهیم داد، شما بسیار محزون شده و موضوع مورد علاقه تان از زندگی شما خارج خواهد شد. برای این که یک چالش را شروع کنید، کار سختی خواهد بود. آینده سرد و بی‌روح می شود و احتمالاً هفته‌ها یا ماهها با این روحیه زندگی خواهید کرد. شاید تا به حال چندین بار به این حالت مبتلا شده‌اید؛ بیشتر مردم این گونه‌اند.

این حالت آن قدر متداول است که کتابها آن را یک عکس العمل طبیعی می‌نامند. متداول بودن و ضربه پذیر بودن به وسیله این مسائل، بدین معنا نیست که باید قابل قبول باشد یا این که زندگی این طور است. اگر از یک سبک اسنادی متداول استفاده کنید، با آمادگی بیشتری با مسائل مواجه خواهید شد و این موضوع شما را از شما افسردگی دور نگاه می‌دارد. سبک اسنادی جدید، دارای منافعی است که دورنمای آن خیلی هم سهل الوصول نیست.

اگر یک بدبینی متوسط داشته باشید، در سطحی از زندگی حرکت خواهید کرد که پایین‌تر از استعداد شما است. حتی یک درجه متوسط از بدبینی، عملکرد شما را در مدرسه، سر کار و ورزش کاهش می‌دهد. این موضوع در مورد سلامت جسمانی نیز صادق است. اگر یک بدبین معمولی باشید، سلامت شما و سیستم ایمنی شما به خوبی عمل نخواهد کرد و دچار امراض عفونی بیشتری می‌شوید و غلبه بر آنها آهسته‌تر خواهد بود.

اگر از فنون خوشبینی استفاده کنید، خواهید یافت که به مسائل زندگی، عکس العمل مناسب و مثبت نشان می‌دهید و از مسائل بزرگتر، سریعتر و بهتر از قبل، بیرون می‌آیید، هم چنین در سر کار، مدرسه و زمین بازی بهتر عمل خواهید کرد و در دراز مدت حتی سیستم بدن شما بهتر عمل می‌کند.

هنگامی که در یک وضعیت بدبینی مالیخولیایی قرار داریم، در حقیقت درگیر تجربه‌ی یک نارسایی فکری عمده هستیم: افسردگی.

افسردگی در حقیقت همان بدبینی تقویت شده است؛ برای درک بدبینی و این پدیده بسیار شوم، باید نگاهی به شکل گسترده و اغراق شده‌اش بیاندازیم.

تقریباً همه ما افسردگی را تجربه کرده‌ایم و می‌دانیم که چگونه زندگی روزمره را مسموم می‌کند و برای بعضی‌ها تجربه زیاد خوبی نیست. وقتی کمر ما را می‌شکند که تعداد زیادی از امیدهایمان یکباره متلاشی شده‌اند. افسردگی وضعیتی است که زمان شکست، به سراغمان می‌آید؛ حتی برای بعضی‌ها، یک دوست ثابت قدم است و شادی را حتی در بهترین اوقات، از ما می‌گیرد و زندگی ما را تبدیل می‌کند به یک سیاهی غیر قابل برگشت. تا سالهای اخیر، افسردگی یک رمز بود؛ چه کسی در بیشترین خطر بود؟ از کجا آمده بود؟ چطور حل می‌شد؟

امروزه در سایه سالها تحقیق وسیع علمی توسط صدها روان شناس و روان پزشک در سراسر دنیا، پاسخ به این سئوالات روشن شده است. افسردگی به سه شکل ظاهر می‌شود:

1ـ افسردگی عادی که هر کدام از ما، آن را خوب می‌شناسیم و از درد و فقدان اجتناب ناپذیر ناشی می‌شود؛ شغل دلخواه خود را به دست نمی‌آوریم، افرادی که دوستشان داریم، ما را قبول نمی‌کنند، همسرهایمان می‌میرند، بد سخنرانی می‌کنیم، پیر می‌شویم و … هنگامی که چنین فقدان‌هایی روی می‌دهد،

اتفاق بعدی منظم و قابل پیش‌بینی است: ما احساس غم و درماندگی می‌کنیم و منفعل و بی‌علاقه می‌شویم به همه چیز و ما مطلقاً باور می‌کنیم که دورنمای ما تاریک است و فاقد استعداد لازم برای روشن کردن آن خواهیم بود. کارمان را خوب انجام نمی‌دهیم و مکرراً از آن غیبت خواهیم کرد؛ از فعالیت خواهیم ایستاد؛ از چیزهایی که لذت می‌بردیم، خسته می‌شویم. علاقه‌ای به غذا، رفیق و چیزهای دیگر نداریم و نمی‌توانیم بخوابیم. اما پس از مدتی به وسیله یکی از رازهای مفید طبیعت، شروع می‌کنیم به بهتر شدن. افسردگی عادی، فوق العاده متداول و سرماخوردگی معمول بیماری مغزی است. در هر لحظه تقریباً بیست و پنج درصد ما، در حال تجربه کردن افسردگی عادی هستیم، حداقل در فرم خفیفش،

2 و3 – آن دو نوع دیگر افسردگی، نارسایی‌های افسرده کننده نامیده می‌شوند: افسردگی یک قطبی و دو قطبی؛ و اینها برای روان پزشک‌ها و روان شناسان کار بالینی ایجاد می‌کنند؛ چیزی که بین آنها تمایز ایجاد می‌کند، این است که ببینیم آیا شیدایی نیز در آن وجود دارد یا خیر. شیدایی یک حالت روان شناختی است با یک سری از علایم که ظاهراً برخلاف افسردگی است: هیجان تضمین نشده، صحبت و عمل هیجان‌انگیز و عزت نفس متورم شده. افسردگی دو قطبی همیشه توام با حالاتی از شیدایی می‌باشد. فرق دیگرشان در این است که افسردگی دو قطبی بیشتر ارثی است.

افسردگی یک قطبی، یک بیماری است در حالی که افسردگی عادی، یک وضعیت روحی گذرا است که ارزش بالینی ندارد.

مبنع: خوش بینی آموخته شده، مارتین سلیگمن

 

سایر مطالب مرتبط:

 [/vc_column_text][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][vc_masonry_grid post_type=”post” max_items=”12″ item=”basicGrid_NoAnimation” grid_id=”vc_gid:1517681679762-fe5d6146-a238-5″ taxonomies=”1064, 1068, 1058, 1044, 1059, 899, 429″][/vc_column][/vc_row]

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *