زندگی خوب چیست؟ به نظر من شما میتوانید این را با دنبال کردن یک مسیر بسیار ساده بیابید. «زندگی لذت بخش» ممکن است با نوشیدن شامپاین و سوار شدن بر اتومبیل پورشه به دست آید، اما زندگی خوب اینگونه حاصل نمیشود. بلکه، زندگی خوب استفاده هر روزه از قابلیتهای اختصاصی به منظور ایجاد شادی اصیل و خشنودی فراوان است. این چیزی است که شما میتوانید آن را در هر کدام از حوزههای اصلی زندگی، از قبیل کار، عشق و فرزند پروری بیاموزید.
یکی از قابلیتهای اختصاصی من عشق به یادگیری است و من با تدریس کردن این را جزئی از ساختار زندگیام کردهام. من سعی میکنم هر روز به آن بپردازم. ساده کردن یک مفهوم پیچیده برای دانشجویانم یا آموختن یک بازی به فرزند هشت سالهام، شور و شعفی را در من برمیانگیزد. بالاتر از آن، وقتی که خوب تدریس میکنم، دوباره متولد میشوم و شادی ناشی از آن بسیار اصیل است زیرا از چیزی ناشی میشود که اصلیترین توانایی من است.
شادی حاصل از به کارگیری قابلیتهای اختصاصی در اصالت ریشه دارد. اما درست به همان صورتی که لازم است شادی در قابلیتها و فضیلتها ریشه داشته باشد، اینها هم به نوبۀ خود باید به چیزی بزرگتر متصل باشند. درست به همان صورتی که زندگی خوب چیزی فراتر از زندگی لذت بخش است. زندگی معنی دار هم فراتر از زندگی خوب است.
روان شناسی مثبت گرا در مورد یافتن هدف در زندگی، در مورد سپری کردن یک زندگی با معنی که فراتر از زندگی خوب است، به ما چه میگوید؟
معنی از متصل شدن به چیزی بزرگتر ناشی میشود و آن ماهیتی که شما خود را به آن متصل میکنید هر اندازه بزرگتر باشد، معنای بیشتری به زندگی شما خواهد داد.
یک گروه سرشناس از روانشناسان و روان پزشکان سیستمی را ایجاد کردهاند که قصد مقابله با DSM (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی انجمن روان پزشکی آمریکا، که به عنوان یک طرح طبقهبندی بیماریهای روانی عمل میکند) را دارد.
بسیاری از کسانی که خواهان معنی و هدف در زندگی خود هستند، به تفکر «عصر جدید» روی آورده و یا به مذاهب سازمان یافته بازگشتهاند. آنها تشنه مداخله معجزه آسا یا الهی هستند. یکی از هزینههای پنهان وسواس روان شناسی معاصر در مورد آسیب شناسی این است که این گروه نادیده گرفته میشوند.
در حالیکه ممکن است روان شناسی از فضیلت غفلت کرده باشد، به طور قطع مذهب و فلسفه از آن غفلت نکردهاند و در طی اعصار مختلف و در میان فرهنگها همگرایی شگفتانگیزی در مورد فضیلتها و قابلیتها وجود دارد. کنفوسیوس، ارسطو، آکوئیناس، آیین سامورایی بوشیدو، بهاگاواد – گیتا و سایر سنتهای معتبر هر چند در جزئیات با یکدیگر اختلاف دارند، اما همگی شش فضیلت اساسی را در بر میگیرد.
- خرد و دانش
- شجاعت
- رأفت و عشق
- عدالت
- میانه روی
- معنویت و تعالی
هر کدام از این فضیلتهای اساسی را میتوان به منظور طبقهبندی و اندازهگیری به بخشهای جزئیتر تقسیم کرد. به عنوان مثال خرد را میتوان به قابلیتهای کنجکاوی، عشق به یادگیری، قضاوت، ابتکار،هوش اجتماعی و روشن بینی تقسیم نمود. عشق هم شامل مهربانی، سخاوت، مهرورزی، و ظرفیت دوست داشته شدن و دوست داشتن است. همگرایی سنتهای فلسفی متفاوت در طی هزاران سال امری مشهود است و روان شناسی مثبت گرا توافق بین فرهنگی را راهنمای خویش کرده است.
این قابلیتها و فضیلتها هم در زمانهای نابسامان و هم در لحظات بهتر به ما کمک میکند. در واقع، لحظات دشوار به شیوههای بسیار مناسب قابلیتهای مختلف را آشکار میسازند. تا چندی پیش من تصور میکردم که روان شناسی مثبت گرا، حاصل لحظات خوب است، تصور من این بود: وقتی که ملتها با هم در جنگ بوده و در ضعف و فقر گرفتارند یا دچار آشوب اجتماعی هستند، طبیعیترین دغدغههای آنها مربوط به دفاع و هجوم خواهد بود و علمی که در آن شرایط برای آنها مناسب است، مربوط به درست کردن خرابیها خواهد بود. برعکس، وقتی که ملتها در صلح به سر میبرند و در وفور و شکوفایی هستند و از آشوب اجتماعی فارغاند، به ایجاد چیزهای بهتر در زندگی توجه پیدا میکنند.
فیزیولوژی عضلات، بین فعالیت تونیک (خط پایه فعالیت الکتریکی در زمان بیکار بودن عضله و فعالیت فازی (اوج فعالیت الکتریکی زمانی که ماهیچه به چالش کشیده شده و منقبض شده است) تمیز قائل میشود. بخش اعظم روان شناسی در مورد فعالیت تونیک است؛ به عنوان مثال درونگرایی، IQ بالا، افسردگی و خشم، همه در فقدان هر گونه چالش دنیای واقعی مورد اندازهگیری قرار میگیرند و روانسنج امیدوار است که بتواند پیش بینی نماید که شخص واقعاً در مواجه با یک چالش فازی چگونه عمل میکند اندازهگیریهای تونیک چگونه پیش میروند؟ (آیا IQ بالا یک پاسخ واقعاً حسابگرانه را به امتناع مشتری از خرید، پیش بینی میکند؟
روان شناسی به طور معمول بسیاری از موارد را پیش بینی میکند، اما تعداد زیادی از افراد ناموفق با IQی بالا وجود دارند و همچنین تعداد زیادی از افراد با IQ پایین هستند که زمانی که شرایط زندگی آنها را در مورد امری واقعاً هوشمندانه به چالش میطلبد، با موفقیت، عمل میکنند. علت تمام این خطاها این است که برآوردهای تونیک فقط تا حد متوسطی میتوانند اقدام فازی را پیش بینی کنند. من این نقص پیش بینی را «اثر هری ترومن» مینامم. ترومن پس از یک زندگی معمولی، در میان شگفتی همگان به موفقیت دست یافت و نهایتاً به یکی از رئیس جمهوران بزرگ تبدیل شد.
فیلم معنای زندگی (سخنرانی TED) – بخش اول
فیلم معنای زندگی (سخنرانی TED) – بخش دوم
ما به یک «روان شناسی دستیابی به موفقیت» نیاز داریم، زیرا این قطعه گم شده پازل پیشبینی رفتار انسان است. در تقلای تکاملی برای به دست آوردن جفت یا در در امان ماندن از حمله حیوانات درنده، فقط آن دسته از پیشینیان ما که به موفقیت دست یافتند، ژنهای خود را منتقل کردند، (بازندهها موفق به این کار نشدند). احتمالاً ویژگیهای تونیک آنها – سطح افسردگی، الگوهای خواب، اندازه دور کمر – تأثیر چندانی نداشتند، مگر تا جایی که تغذیه کننده تأثیر هری ترومن بودند. این بدان معناست که همه ما در درون خود از قابلیتهای گذشتگانمان برخورداریم اما ممکن است تا زمانی که واقعاً به چالش کشیده نشویم از وجود آنها بیاطلاع باشیم. چرا بزرگسانی که با جنگ جهانی دوم مواجه شدند، «بزرگترین نسل» بودند؟ علت این نبود که آنها از جوهرهای متفاوت ساخته شده بودند، بلکه علت این بود که آنها با دورهای دشوار مواجه بودند که قابلیتهای کهن نهفته در آنان را بیدار ساخته بودند.
برخی از قابلیتهایتان تونیک و برخی فازی هستند. به عنوان مثال مهربانی، کنجکاوی، وفاداری و معنویت تونیک هستند؛ شما میتوانید آنها را در یک روز چندین بار از خود نشان دهید. در سوی دیگر، پشتکار، دوراندیشی، منصف بودن و شجاعت بیشتر فازی هستند؛ شما در حالی که در صف صندوق فروشگاه ایستاده یا در هواپیما نشستهاید نمیتوانید شجاعت را از خود نشان دهید (مگر اینکه تروریستها هواپیما را بربایند). یک اقدام فازی در تمام طول زندگی میتواند برای نشان دادن شجاعت کافی باشد.
شما در حین مطالعه این قابلیتها، متوجه خواهید شد که برخی از آنان عمیقاً جزء شخصیت شما هستند. در حالی که برخی دیگر اینگونه نیستند. من دسته اول را «اختصاصی» شما میدانم و یکی از اهداف من تفکیک این دسته از قابلیتها از آنهایی است که ارتباط کمتری با شما دارند. من بر این باور نیستم که شما باید تلاش بسیار زیادی را صرف رفع ضعفهایتان کنید. بلکه اعتقاد من این است که بالاترین موفقیت در زندگی و عمیقترین رضایت هیجانی، از ایجاد و به کار گیری قابلیتهای اختصاصیتان حاصل میشود.