چگونه توان تفکر استراتژیک را از قید و بند رها کنیم –

چگونه توان تفکر استراتژیک را از قید و بند رها کنیم

[vc_row][vc_column][vc_column_text]اگر می‌خواهید تفکر استراتژیک داشته و توان تدوین کردن و اجرای برنامه‌هایی را داشته باشید که شما را به هدف برساند، به این رهنمودها از دل و جان توجه کنید:

 

1ـ مسئله را خرد کنید

نخستین گام در تفکر استراتژیک، تجزیه‌ی مسئله به اجزاء کوچک و بخش‌های قابل کنترل است. به این ترتیب می‌توانیم بر آنها به شیوه‌ای اثربخش تمرکز کنیم. مهم، انجام این کار است نه روش آن. ممکن است موضوعی را براساس تخصص خرد کنیم، این روش هنری فورد بود. او خط مونتاژ خودرو را با این روش ابداع کرد. فورد می‌گفت: هیچ کاری سخت نیست به شرطی که آن را به کارهای کوچک‌تر قسمت کنیم.

می‌توان کارها را براساس وقت تقسیم کرد، هر عنوان و هر موضوع در زمانی خاص.

روزهای هفته: تفکر درباره‌ی مسایل جاری روز و اولویت دادن به آنها

آخر هفته: تفکر درباره‌ی مسایل و موضوع‌هایی که بر 90 تا 180 روز آینده اثر می‌گذارند.

تعطیلات یا زمان‌های درشت: از این وقت‌ها می‌توان برای تدوین برنامه‌های بلند مدت و کارهای استراتژیک استفاده و مسایل بلند مدت را حل کرد.

انتخاب روش خرد کردن موضوع با ما است و می‌توانیم طبق روش‌های زیر رفتار کنیم:

خرد کردن موضوع براساس تخصص، جدول زمانی، مسئولیت، هدف یا روش‌های دیگر.

اصل مسئله، تجزیه و تفکیک موضوع است. از هر یک میلیون نفر فقط یک نفر می‌تواند همه‌ی مسایل را در ذهن خود نگه دارد و با تفکر استراتژیک برنامه‌های سالم و جان دار تهیه کند.

 

2ـ پیش از آن که بپرسید چه طور، بپرسید چرا

بیشتر مردم وقتی برای حل کردن یک مشکل یا تدوین برنامه برای رسیدن به یک هدف شروع به تفکر استراتژیک می‌کنند، غالباً دچار خطای شتاب می‌شوند و می‌خواهند بی‌درنگ روش انجام کار را معلوم کنند. آنها باید به جای این که دنبال چگونگی انجام کار باشند، دنبال چرایی انجام کار بروند. اگر قرار باشد با عجله سراغ حل مسئله برویم، چه طور می‌توانیم همه‌ی جوانب موضوع را بشناسیم؟

متفکران قابل اعتماد در امور استراتژیک همیشه می‌دانند که باید وقت خود را صرف کار کردن و پروراندن نقاط قوت خود کنند مگر آن که مشغول اصلاح و پرورش زمینه‌ای باشند که محتاج پرورش است.

متفکری گفته است : هزارها مهندس می‌توانند پل طرح کنند، کشش و تنش را حساب کنند، مشخصات دستگاه‌ها و ماشین آلات را تهیه کنند. اما مهندس طراز اول، کسی است که بگوید اصلاً لازم است پلی ساخته شود یا نه و اگر باید ساخته شود، کجا و چه وقت. با پرسش از چرایی مسئله می‌توان درباره‌ی همه‌ی دلایل تصمیم فکر کرد. این پرسش ذهن ما را به روی ممکنات و فرصت‌ها باز می‌کند. بزرگی یا کوچکی فرصت، معمولاً میزان منابع و کار لازم را معلوم می‌کند. فرصت‌های بزرگ، تصمیم‌های بزرگ می‌خواهند. اگر شتاب زده به چگونگی انجام کار بپردازیم، چه بسا فرصت را از دست می‌دهیم.

 

3ـ مسایل و هدف‌های واقعی را بشناسید

نویسنده‌ی کتاب کسب و کار زندگی می‌گوید: «پیش از حل هر مسئله ابتدا باید آن را به طور مشخص تعریف کرد.» حرفی کاملاً به جا. همیشه مشکل، شناختن مسئله است. به نظر من بیشتر مردم برای پیدا کردن راه حل دست پاچه‌اند. در نتیجه مسئله‌ای اشتباهی و بی‌مورد را حل می‌کنند. چه طور می‌توان از این لغزش دوری کرد؟

جواب:

با طرح پرسش‌های کنجکاوانه و کاوش گرانه و برای پیدا کردن مسایل واقعی. با به چالش کشاندن همه‌ی مفروضات. با گردآوری اطلاعات، حتی بعد از شناسایی مسئله. (ممکن است ناچار باشید با اطلاعات ناقص اقدام کنید، اما دوست ندارید پیش از گردآوری اطلاعات کافی برای شناسایی مسئله‌ی واقعی، نتیجه‌گیری کنید.»

کار را با این پرسش آغاز کنید: چه چیز دیگری ممکن است مسئله‌ی واقعی باشد؟

باید از پیشداوری‌های شخصی بپرهیزید. پیش داوری بیش از هر عامل دیگر، قضاوت را کدر می‌کند. جک ولش، رئیس پیشین جنرال الکتریک گفته است:

«استراتژی در درجه‌ی اول عبارت است از تعیین جای خویش در دنیای کنونی، نه جایی که دوست داری باشی یا دوست ‌داری بروی. و در مرحله‌ی بعدی عبارت است از تلاش برای شناخت جایگاه خود در پنج سال بعد و در مرحله‌ی آخر عبارت است از تعیین فرصت‌های واقع بینانه برای رفتن از این جا به آن جا.»

بخش بزرگ این نبرد عبارت است از کشف موقعیت و هدف‌ها. وقتی مسایل واقعی شناخته شد، معمولاً به سادگی می‌توان آنها را حل کرد.

 

4ـ در منابع تأمل کنید

پیشتر گفتیم که آگاه بودن از منابع چقدر اهمیت دارد. اما بازگویی آن لازم است. استراتژی اگر منابع را در نظر نگیرد، محکوم به شکست است. موجودیت‌هایت را حساب کن. چقدر وقت داری؟ چقدر پول داری؟ چند نوع مواد و چقدر ذخیره داری؟ دارایی‌های دیگرت چیست؟ چه نوع تعهد و تکلیفی داری؟ کدام یک از افراد تیمت نقش مهم‌تری دارند؟ چون سازمان و حرفه‌ات را می‌شناسی پس باید بتوانی منابعی را که در اختیار داری مشخص کنی.

 

5ـ برنامه‌ خود را تدوین کنید

شیوه‌ی تقرب به فرایند برنامه ریزی تابع حرفه‌ات و بزرگی یا کوچکی چالشی است که می‌خواهی درگیر آن شوی. بنابراین نمی‌توان خیلی وارد جزئیات شد.

رالف اسمیت، نویسنده‌ی کتاب هفت تراز تغییر، رهنمودهایی داده است که سودمندند. همان طور که از عنوان کتاب برمی‌آید، تغییر، هفت تراز دارد که در فرایند برنامه‌ریزی به تو کمک می‌کنند:

تراز اول: اثر بخشی            انجام کار درست

تراز دوم: کارآیی               کار درست را درست انجام دادن

تراز سوم: به سازی            کارها را بهتر انجام دادن

تراز چهارم: بس کردن         دست برداشتن از کاری یا کارهایی

تراز پنجم: اقتباس               کردن کارهایی که دیگران می‌کنند

تراز ششم: ناممکن              کردن کارهای ناممکن

روش برنامه ریزی شما هر طور که باشد، بهتر است به این اندرز توجه کنید: کار را از معلوم و دانسته آغاز کن. وقتی برای حل مسئله‌ای اقدام یا برنامه‌ای تهیه می‌کنید، شروع از دانسته‌ها باعث ایجاد یگانگی و اجماع در تیم می‌شود، زیرا همه، آن دانسته‌ها را می‌بینند. وضوح عناصر باعث ایجاد گشتاور ذهنی و خلاقیت و نوآوری می‌شود. بهترین راه ورود به مسایل بغرنج این است که از اصول و مبانی آغاز کنیم.

 

6ـ فرد مناسب را در منصب مناسب بگذارید

توجه داشته باشید که افراد تیم باید در تفکر استراتژیک شما جایی داشته باشند. پیش از آن که برنامه را اجرا کنید. باید مطمئن شوید که افراد مناسب را در منصب‌های مناسب قرار داده‌اید. حتی بهترین اندیشه‌ی استراتژیک به ثمر نمی‌رسد. اگر نقش افراد را در معادله منظور نکنید. ببینید اگر محاسبه‌ شما درست نباشد چه می‌شود:

شخص نامناسب: به جای افزودن بر ظرفیت و توانایی‌ها، دردسر درست می‌کند.

منصب نامناسب: به جای ایجاد خشنودی، باعث سرخوردگی می‌شود.

برنامه‌ی نامناسب: به جای رشد، رنج آفرین می‌شود.

کارها وقتی رو به راه می‌شوند که این سه عنصر کنار هم بنشینند: آدم شایسته، جای مناسب و برنامه‌ی درست.

 

7ـ فرآیند را تکرار کنید

دوستی می‌گفت: “تفکر استراتژیک مثل شستن سر و تن است، نمی‌توان آن را کنار گذاشت”. اگر توقع دارید یک مسئله‌ی بزرگ را یکباره حل کنید، بدانید که نومید و سرخورده می‌شوید، کارهای کوچک – مثل بایگانی کردن و خرید کردن منظم – را می‌توان با تعبیه‌ی نظام و انضباط شخصی به آسانی پیش برد. اما حل مسایل بزرگ مستلزم صرف وقت برای تفکر استراتژیک است. چه به جا گفته آن که گفته: «اراده‌ی بردن به هیچ نمی‌ارزد مگر اراده‌ی ایجاد آمادگی داشته باشیم.» اگر می‌خواهید در تفکر استراتژیک ثمربخش شوید باید همواره استراتژیک بیندیشید.

 

سایر مطالب مرتبط:[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][vc_masonry_grid post_type=”post” max_items=”10″ element_width=”3″ item=”basicGrid_NoAnimation” grid_id=”vc_gid:1517586481968-b36fcaa1-4943-10″][/vc_column][/vc_row]

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *