تغییر، رودخانه ای همیشه جاری - داستانی درباره مقاومت در برابر تغییر –

تغییر، رودخانه ای همیشه جاری – داستانی درباره مقاومت در برابر تغییر

 

در دانشگاه پر آوازه‌ی آکسفورد در انگلستان یک استاد منطق به نام دکتر آربنتات توایت زندگی می‌کرد. فردی دانشگاهی با جایگاهی قابل توجه و روشنفکری با بیان قاطع که به علت شکست‌ناپذیری‌اش در مناظره‌ها به شهرت فراوانی دست یافته بود. او از این شهرت سخت مغرور بود و به اینکه همکاران و دانشجویانش بایستی او را به واسطه‌ی این مهارت و شهرت مورد تکریم قرار دهند، خوش بود. زندگی‌اش سخت گیرانه و منضبط بود. او از اینکه در مناظره هیچ همتایی نداشت، اطمینان کامل داشت.

با داشتن چنین روحیه و غروری هنگامی که شنید در کیوتوی ژاپن یک استاد ذن به نام هیاکاواسان به بی‌رقیب بودن در مناظره اشتهار دارد، کنجکاو و متعجب شد.

او که روحیه‌ای بی‌باک و مبارزه جو داشت، بی‌درنگ به جستجوی زمان و مکان حضور هیاکاواسان پرداخت و متوجه شد که او به کنفرانسی فلسفی که قرار بود ماه بعد در قصری قدیمی در کیوتو برگزار شود، دعوت شده است. آربنتانت توایت به واسطه ی شهرت و اعتبار خود موفق شد ترتیبی دهد که خودش هم به این کنفرانس دعوت شود.

علی رغم سفر طولانی، توایت سر حال و بدون نشان خستگی به ژاپن رسید و پس از جاگیر شدن در هتل فوراً خود را به محل کنفرانس رساند تا از محل هیاکاواسان اطلاع پیدا کند. برگزارکنندگان کنفرانس به او گفتند که هیاکاواسان در کنار رودخانه‌ای که از میان زمین‌های قصر می‌گذشت، در حال مراقبه و تعمق است.

توایت آن چنان با عجله به محل مورد نظر شتافت که نه متوجه فضای آرام و زیبای اطراف خود شد، نه صدای باد در بیدهایی را که در سر راهش بودند شنید، نه رایحه‌ی گل‌های کاملیا به مشامش رسید و نه صدای پرندگان خوش آواز گوشش را نوازش دادند. هنگامی که به محل مورد نظر رسید، هیاکاواسان را دید که بر زمین نشسته و به رودخانه خیره شده است.

آربنتانت با روحیه‌ای قوی و اعتماد به نفس کامل پرسید «آقای محترم، مرا ببخشید. آیا شما همان استاد معروف ذن هیاکاواسان هستید که در مناظره شکست ناپذیر است؟»

هیاکاواسان از حالت تعمق خارج شد و به او نگاه کرد و در حالی که دست‌هایش روی کیمونوی بسیار تمیز و مرتبش قرار داشتند با لبخند پاسخ داد: «بله، من هیاکاواسان هستم. شکست‌ناپذیر در مناظره.»

آربنتانت گفت: «عالی است! اجازه می‌خواهم خود را معرفی کنم. من آربنتانت توایت استاد ارشد فلسفه و منطق در دانشگاه آکسفورت هستم. من هم تاکنون در هیچ مناظره‌ای شکست نخورده‌ام.»

سپس در حالی که گردن برافراشته بود، با لحنی مطمئن به هیاکاواسان گفت: «من از اینکه شما را در کنار این نهر می‌بینم بسیار خوشحالم. من مقدمه‌ی یک مناظره‌ی خصوصی بین خودم و شما را آماده کرده‌ام تا اگر شما مایل باشید انجام دهیم و ببینیم کدام یک از ما در چنین رقابتی بدون شکست می‌ماند. اتفاقاً پرسشی که برای شما آماده کرده‌ام به رودخانه مرتبط می‌شود. آیا مایل هستید تا هم اکنون با من وارد این مناظره شوید؟»

هیاکاواسان با تعظیمی احترام آمیز و چشمانی نافذ پاسخ داد که انجام این مناظره برایش خوشایند است.

پرفسور توایت مانند شکارچی‌ای که در آستانه‌ی صید طعمه است، کنار هیاکاواسان دولا شد و با چشمانی که برق می‌زدند پرسش خود را مطرح کرد: «هیاکاواسان عزیز، پرسش این است: آیا امکان دارد که دو بار به یک رودخانه قدم گذاشت؟

هیاکاواسان روی خود را به سوی رودخانه برگرداند و دقایقی ساکت ماند.

وقتی این سکوت طولانی شد، پرفسور توایت که بی‌صبرانه منتظر پیروزی بود دیگر تحمل نکرد و گفت: «هیاکاواسان، طفره رفتن دیگر کافی است. زمان پاسخ دادن فرا رسیده است.»

هیاکاواسان به آرامی سوی او چرخید و با چهره‌ای غمناک گفت: «آه حریف محترم من، آیا ممکن است ندانی که حتی یک بار هم نمی‌توان به همان رودخانه قدم گذاشت؟»

نتیجه گیری خودتان چیست؟

چرا غیر ممکن است که حتی یک بار به رودخانه‌ای خاص قدم گذاشت؟ برای برسی این نکته‌ی بغرنج و پیچیده زمانی را اختصاص دهید، چرا که این نکته به خوبی معنای اساسی و جوهر تغییر را تشریح می‌کند.

حقیقت این است که رودخانه در حال تغییر دائم است و حتی قبل از آن که شست پای شما سطح آب را لمس کند تغییر کرده است. در هر ثانیه، میلیاردها مولکول و اتم آب از جلوی شما عبور می‌کنند. نور در حال تغییر دائم است زیرا موج ریز یا ارتعاش سطح رودخانه اشعه‌ی خورشید را در جهتی کاملاً متفاوت از لحظه‌ی پیش باز می‌تابد.

موجودات زنده بی‌شماری که در لحظه‌ی شروع قدم گذاشتن به رودخانه در موقعیتی قرار داشتند، قبل از آن که هر دو پای شما در رودخانه قرار گیرند تغییر موقعیت داده‌اند و بستر رودخانه در طول لحظه‌ای میلیاردها بار تغییر کرده است.

بنابراین به گفته‌ی هیاکاواسان امکان ندارد که بتوان حتی یک بار به رودخانه‌ای قدم نهاد بدون آن که رودخانه تغییر کرده باشد. به عبارت دیگر امکان ندارد که رودخانه‌ای که به آن قدم می‌نهید، همان رودخانه‌ای باشد که لحظه‌ای پیش شروع به قدم نهادن در آن کرده بودید زیرا که رودخانه همانند جریان فکر شما، جریان خون و سیستم ایمنی شما در حالت تغییر دائمی قرار دارد. پس رودخانه همان رودخانه نیست و شما با رودخانه‌های متفاوت فراوانی روبرو هستید، همان گونه که با گذشت هر ثانیه زندگی شما تغییر می‌کند.

برای تغییر اندیش بودن بایستی که پذیرای این مفهوم باشید و درک کنید که هر آنچه تاکنون تجربه کرده‌اید، شما را به وضعیت کنونی رسانده و اینکه هر لحظه بر آینده تأثیرگذار خواهد بود، نه فقط بر آینده‌ی شما بلکه بر آینده ی هر کسی در اطراف شما و حتی بر آینده‌ی کسانی که هرگز ندیده‌اید یا نخواهید دید.

 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *