عامل واقعی موفقیت چیست؟
در اولین روز دبیرستان استیو به همراه سایر دانشآموزان وارد سالن کنفرانس شد. در حالی که روی یکی از صندلی های وسط سالن نشسته بود و به صحنه نمایش کامل روشن نگاه می کرد. ناگهان آرزویی در ذهنش شکل گرفت دلش میخواست مجری شود. اما مشکلی وجود داشت نمیتوانست آواز بخواند، حرکات موزون انجام دهد و نمایش اجرا کند. حالا که به آن روزها فکر می کند می گوید:
خوشبختانه پشتکار و مداومت بزرگترین و بهترین جایگزین برای استعداد است
علیرغم این واقعیت که به نظر میرسید استیو مهارت و استعداد خاصی برای نمایش و هیجان نداشته باشد اما با جدیت تصمیم گرفت به هر نحوی شده آن را انجام دهد. ساعت به ساعت و روز به روز حقه ها و ترفندهای تردستی را فراگرفت. نواختن بانجو را نیز به تنهایی یاد گرفت. تمام مطالبش را روی هر کسی که به او گوش میداد و حتی برخی از آنهایی که نمیخواستند گوش کنند امتحان میکرد. روی مهارت طنز گویی ضعیف خود نیز کار کرد تا در مقابل تماشاچی ها دست و پا بسته نباشد.
این کار را سالهای متمادی انجام داد حتی با اینکه هیچ نشانه ای درباره اینکه به جایی میرسد وجود نداشت. ۱۵ سال بعد استیو مارتین بزرگترین مجری کمدی های ایستاده و تک نفره در تاریخ شده بود.
درست است که در ابتدای کار، نوجوانی بدون مهارت بود اما برتری خفیف را داشت که به نفعش عمل میکرد. برتری خفیف همان چیزی است که تلاشهای صادقانه اما ناشیانه استیو نوجوان را به پدیده گیشه ها تبدیل کرد.
این تفاوت 5 درصد افراد موفق جامعه با بقیه مردم است. آنها می دانند چگونه از این نیرو استفاده کنند تا به آنچه میخواهند برسند آنها می دانند چگونه از این نیرو استفاده کنند و این کار را انجام میدهند. اگر یاد بگیرید که برتری خفیف را درک کنید و به کار ببندید بخشی از آن ۵ درصد جامعه خواهید شد این نیروی خفیف را در انجام امور روزمره خود و به جریان بیندازید و نتایج آن را مشاهده کنید.
نکته مدیریتی: فراموش نکنید شرایط لازم را برای کسب یک موفقیت هر چند کوچک و تداوم آن، برای کارکنان خود فراهم کنید. شاید آنها با پشتکار به موفقیتی دست پیدا کنند که امروز قابل تصور نیست!