[vc_row][vc_column][vc_column_text]
تأثیر متقابل اعضای گروه بر روی هم نوعی «سوپ هیجانی» را به وجود میآورد که در آن هر فرد طعم خاص خود را به آن اضافه میکند اما این رهبر است که قویترین چاشنی را به این ترکیب اضافه میکند! چرا؟
تا به حال از خود پرسیده اید رهبران بزرگ چگونه دیگران را به حرکت ما میدارند؟
آنها از طریق هیجانات حکومت میکنند. به عبارتی از طریق تأثیر هیجانی که آنچه میگویند یا انجام میدهند، به جا میگذارد. در طول تاریخ و در فرهنگهای متعدد، رهبر در هر گروه انسانی، آن شخصی بوده که دیگران در زمان رویاروئی با سردرگمی یا تهدید یا زمانی که باید کاری انجام میشد، چشم امید به قوت قلب و روشنگری او داشتند.
وظیفه یک مدیر یا رهبر چیست؟ «جهت دهی هیجانات گروه در مسیری مثبت و از میان بردن جوی که از هیجانات مسموم به وجود آمده است». این وظیفه نیاز به یک رهبری در همه مکانها دارد از یک شرکت بزرگ تا یک مغازه.
اگر هیجانات افراد به سمت اشتیاق کشیده شود، عملکرد به اوج خواهد رسید، اما اگر افراد به سمت کینه و اضطراب سوق یابند، از پیشرفت باز خواهند ماند.
اما رهبران اثر بخش چگونه این کار را انجام میدهند؟ با مکانیسم عشاق.
زوجهائی که عاشق یکدیگر هستند، علائمی به هم ارسال میکنند که میتواند سطح هورمونی، عملکرد قلب و … را تغییر دهد و با تغییر هورمون اکسی توسین در مغز شخص مقابل احساسی دلچسب را برای هم ایجاد کنند. فیزیولوژی نه تنها در روابط عاشقانه، بلکه در مدیریت هم دخالت دارد. انسانها میتوانند فیزیولوژی و هیجانات یکدیگر را تغییر دهند، اما ما معمولاً به آن توجه نداریم. دانشمندان این هماهنگ سازی هیجانات را در آزمایشگاه با سنجش فیزیولوژیک مانند شمارش ضربان قلب دو نفر زمانی که یک گفتگوی خوب دارند، بررسی کردهاند.
وقتی گفتگو آغاز میشود بدن هر کدام از آنها با ریتم متفاوتی عمل میکند، اما در پایان گفتگوی کوتاه پانزده دقیقهای، علائم فیزیولوژیک آنها شبیه به یکدیگر به نظر میآید. این پدیده را اثر آئینهای Mirroring مینامند. این جریان پیچیده در یک درگیری شدید محسوستر است، اما در طول تعاملات دلچسب و دوستانه با ظرافت جریان پیدا میکند.
محققان بارها نشان دادهاند که وقتی افراد نزدیک یکدیگر هستند، حتی بدون ارتباط کلامی، هیجانات انتشار پیدا میکنند. وقتی سه نفر غریبه برای یک یا دو دقیقه کنار هم ساکت نشستهاند، فردی که هیجانات بارزتری دارد، حالت خود را حتی بدون یک کلمه مکالمه به دو نفر دیگر انتقال میدهد.
افرادی که در محل کار به طور گروهی کار میکنند به نحوی اجتناب ناپذیر تحت تأثیر احساسات یکدیگر قرار میگیرند و هر احساسی را از حسادت و حسرت تا نگرانی و شعف با هم قسمت میکنند و هر چه گروه یکپارچهتر باشد (مثل کسب و کارهای خانوادگی)، انتقال خلقی هیجانات گذشته خیلی شدیدتر میشود.
سرایت هیجانات
تأثیر متقابل اعضای گروه بر روی هم نوعی «سوپ هیجانی» را به وجود میآورد که در آن هر فرد طعم خاص خود را به آن اضافه میکند اما این رهبر است که قویترین چاشنی را به این ترکیب اضافه میکند. چرا؟!
به خاطر آن واقعیت همیشگی که در کار «همه چشم به رئیس میدوزند» افراد از سطوح بالاتر خود تقلید هیجانی میکنند. حتی زمانی که رئیس در دید کسی نیست، نگرش او در تصمیمات و دستورهایش منعکس میشود و یک تأثیر زنجیرهوار، فضای هیجانی کسب و کار را فرا میگیرد. اغلب کارکنان وقتی صحبت میکنند در اظهارات خود به گفتههای مدیر رجوع میکنند. تأثیر مدیر بر هیجانات اعضای گروه فراتر از گفتههاست.
.(The leader can add the strongest flavour to the the emotional soup of a group. The leader can set the emotional standard. (p.8-9)
Emotionally intelligent leaders know this, and deliberately take charge of a group’s ethos with their positivity
(Good moods result in good work. Playfulness is used well by emotionally intelligent leaders. (p.14)
اعضای گروه واکنشهای هیجانی مدیر را به عنوان معتبرترین پاسخ به حساب میآورند و از آن برای خود الگو میسازند به ویژه در موقعیتهای مبهم. مدیران افراد را تحسین میکند یا از کاری بازمیدارند، انتقاد سازنده یا مخرب خود را به راحتی مطرح میکنند، از اعضا حمایت کرده و یا چشم خود را بر روی نیازهای آنها میبندند. آنها میتوانند مأموریت گروه را به نحوی شکل دهند که معنای بیشتری به سهم هر فرد بدهد یا بالعکس.
اما رهبران «رسمی» در گروهها الزاماً رهبران هیجانی نیستند. وقتی رهبر تعیین شده بنا به علتی فاقد اعتبار باشد، ممکن است افراد جهت راهنمائی هیجانی به شخص دیگری رجوع کند که مورد اطمینان و احترام آنهاست. این رهبر بالفعل شخصی میشود که واکنشهای هیجانی دیگران را شکل میدهد.[1]
صلاحیت هیجانی مشخصاً در مدیریت نقش محوری دارد، نقشی که اساس آن سوق دادن دیگران به بهتر انجام دادن کار است. بیکفایتی مدیران در روابط میان فردی، سطح کارکرد همه افراد را پائین میآورد: باعث اتلاف وقت میشود، کج خلقی به بار میآورد، انگیزش و تعهد را از بین میبرد، خصومت و بیتفاوتی ایجاد میکند.
[1] اصول رهبری سازمان: دانیل گلمن، بویاتزیس و مک کی (ناشر: سازمان مدیریت صنعتی)
Daniel Goleman, Richard Boyatzis and Annie McKee, The New Leaders: Transforming the Art of Leadership into the Science of Results (London, Little Brown, 2002)
:سایر مطالب مرتبط
[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][vc_masonry_grid post_type=”post” max_items=”10″ grid_id=”vc_gid:1522086240901-c8636b0e-4340-9″ taxonomies=”58, 347″][/vc_column][/vc_row]
سلام
مطلب بسیار جالبی است. اغلب ما در ارتباطات بین فردی از تاثیر هیجانات خود بر دیگران غافل هستیم