[vc_row][vc_column][vc_column_text]
هرسال که میگذرد احساس میکنیم سرعت و شتاب زندگی بیشتر و استرس ناشی از آن نیز بالاتر میرود و همیشه میگوییم قدیمها مردم وقت بیشتری داشتند. واقعاً؟ فکر میکنید مردم یکصد سال بیش بیشتر از امروز وقت داشتند؟ یکصد سال پیش چند ساعت وقت صرف آماده کردن غذا میشد؟ برای حمام کردن و بهداشت فردی چقدر؟ طی کردن یک مساحت 50 کیلومتری چقدر وقت نیاز داشت؟ رساندن یک پیام به فردی در شهر دیگر چطور؟
امروز ما زمان لازم برای هرکدام از این کارها را دهها برابر کاهش دادهایم پس چرا وقتیکه آزادشده است باعث کسب شادی و آرامش بیشتر ما نمیشود؟ ما میتوانیم کارها را سریعتر از یکصد سال پیش انجام دهیم، اما پیشینیان ما فرصت بیشتری داشتند، این فرصت از نوع دیگری بوده است. آنها مجبور بودند که ساعتها بر زین اسب یا کالسکه بنشینید و یا کارهای سادهای انجام دهند و فکر خود را آزاد کنند و ساعتهای متمادی به رویاهایشان اجازه دهند که پرواز کنند.
هنگامی که بعد از یک مسافرت به طبیعت و گذران چند روز بدون کار، میخواهیم به دنیای روزمره خود بازگردیم که همهچیز در آن سریع است، احساس ناراحتی از بازگشت به آسیاب روزمره زندگی ما را آزار میدهد. چرا چنین است؟ چرا همیشه عجله داریم، آیا نگران این هستیم که چیزی را از دست دهیم؟
مطالعات اخیر نشان میدهد که متوسط سرعت اتومبیلها در بزرگراهها طی چند سال گذشته افزایش یافته است و اتومبیلهای مدرنتر هم روزبهروز سریعتر میشوند، و این فقط به خاطر قوانین رانندگی یا بهتر شدن کیفیت جادهها نیست.
اهمیت انتخابهای ما
رالف کیز، محقق و نویسنده کتاب زمان قفلشده (Timelock) در سال 1991 این مفهوم را چنین بیان میکند «زمان قفلشده شرایطی است که در آن حتی اضافه کردن یک ثانیه به برنامههای فشرده افراد غیرممکن است» و این وضعیت نتیجه استفاده از همه ابزارهایی است (مثل کامپیوتر، تلفن همراه، اتومبیل) که قرار بود به ما کمک کنند وقت بیشتری در اختیار داشته باشیم. بهطور طاقتفرسایی تلاش میکنید که اهداف تعیینشده را محقق سازید ولی باز هم تعهداتی فراموش میشوند. حس میکنید در مسابقهای درگیر شدهاید که هر چه تلاش میکنید به خط پایان نمیرسید. از این وضعیت زندگی امروزی با عنوان امتداد اضطرار یاد میشود.
مسئلهای که در مورد اکثر حالات اضطراری وجود دارد این است که نمیتوان آنها را نادیده گرفت. برخی از آنها مهم هستند و تعداد کمی از آنها نیز مربوط به آن چیزهایی هستند که بهراستی برای ما مهماند. اما این موارد اضطراری هم معمولاً از قانون 20 – 80 تبعیت میکنند. 80 درصد وقت ما را میگیرند، اما معمولاً 20 درصد آنها مواردی هستند که در زندگی ما واقعاً مهماند.
اگر زندگی شما هم نظیر اکثریت افراد است مقادیر بسیاری «بایدها» و «الزامها» در زندگی شما وجود دارد که تعداد کمی از آنها واقعاً اهمیت دارند. پس چگونه با تعداد روزافزون موارد اضطراری در زندگی مواجه شویم؟ اکثر ما بیشتر کار میکنیم و تلاش میکنیم تا راهی پیدا کنیم و نتیجه چیست؟ اضطراب بیشتر و گاهی حتی بیماریهای روانتنی. دائم خود را در حال بیان مفاهیمی ازایندست خواهیم یافت «انگار هیچ کار مهمی انجام ندادهام، یا «آیا واقعاً معنی زندگی این است؟»
حال بیاییم با دید مثبت به شرایط زندگی امروز نگاه کنیم. این عالی نیست که ما در دورانی زندگی میکنیم که به لطف فنّاوری مجبور نیستیم صرفاً برای زنده ماندن تلاش کنیم؟ امروز دانش در دستان همه ما هست و میتوانیم از فنّاوری برای تصمیمگیری روزانه استفاده کرده و آنها را اجرا کنیم. تصمیماتی که درنهایت مشخصکننده این هستند که آیا در زندگی به آنچه خواهان آن هستیم خواهیم رسید یا نه.
واقعیت این است که ما هم در شبانهروز همان 24 ساعت و 1440 دقیقه ای را در اختیار داریم که پدربزرگهای ما داشتند، تفاوت عمده در این است که ما از انتخابهای بیشتری برای نحوه استفاده از این 24 ساعت برخورداریم. ما مثل گذشتگان خود مجبور نیستیم تماموقت خود را صرف تلاش برای بقا کنیم و اختیار با ماست که از وقت باقیمانده چطور استفاده کنیم. آن را صرف فعالیتهای بیمعنی روزمره کنیم و یا طی آن کارهایی را انجام دهیم که بهراستی برای ما مهم هستند. ما باید درست انتخاب کنیم که چگونه وقت خود را بگذرانیم و با چه کسی و کسانی، پول خود را صرف چه چیز کنیم. باید انتخاب کنیم که ازنظر احساسی میخواهیم به چه چیزهایی تعلق داشته باشیم.
وقتی کسی میگوید: «من وقت ندارم» در حقیقت میگوید: «برای چیز دیگری ارزش بیشتری قائلم. » پی بردن به این واقعیت یکی از عناصر اصلی و کلیدی نظام بخشیدن به زندگی هر فرد است، اگر کسی از ما دعوت کند با او نهار بخوریم و ما بگوییم وقت ندارم در حقیقت آنچه گفتهایم این است که در آن زمان کاری مهمتر از ناهار خوردن با او داریم. وقتی فرزند کوچک شما بهمحض رسیدنتان به منزل میگوید، «با من بازی میکنی» و شما پاسخ میدهید «الآن نه» در حقیقت یعنی در آن زمان، کاری برای شما مهمتر از بازی با پسرتان است. اگر اندکی تأمل کنید و متوجه باشید که تماشای تلویزیون، سر زدن به ایمیلها و. . . را به بازی با پسرتان ترجیح دادهاید، ممکن است طور دیگری انتخاب کنید.
هیچگاه اهمیت انتخاب به این اندازه نبوده است. در میان تمام انتخابهای گمراهکنندهای که امروز در مقابل ما وجود دارد ما هنوز قادر هستیم که سرنوشت خود را رقم بزنیم و چیزی را که در آن قدم میگذاریم، خود برگزینیم. زندگی ما حاصل همین انتخابهایی است که انجام میدهیم.
[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][vc_masonry_grid post_type=”post” max_items=”10″ item=”basicGrid_NoAnimation” grid_id=”vc_gid:1517857641706-2906b5b0-34f9-6″ taxonomies=”509, 236, 313″][/vc_column][/vc_row]