طرحوارههای ناسازگار اولیه
آیا تاکنون درباره مفهوم “طرحواره” شنیدهاید؟ طرحواره یک الگوی منفی پایدار است که در دوران کودکی یا نوجوانی شکل میگیرد، در طول زندگیمان پابرجا میماند و گسترش مییابد. ما دنیا را از طریق لنز طرحوارههای خود تجربه میکنیم. به طور معمول، شما این باورها را بدون شک پذیرفته و ممکن است حتی از وجود آنها آگاه نباشید. آنها بسیار مقاوم به تغییر هستند، اما با شناخت و درمان مناسب، میتوانید آنها را تغییر دهید. مقیاس طرحواره های ناسازگار یانگ YSQ90 که در این پست ارائه شده است به شما کمک میکند طرحواره های خود را شناسایی نمایید.
برای مثال، کودکانی که الگویی را تجربه میکنند که خود را به حد کافی خوب نمیدانند، بهندرت این باور را به چالش میکشند، حتی در بزگسالی اگر نویسنده پرفروش مجموعه کتابهای معروف هم بشوند، باز هم احساس میکنند که بیکفایت هستند.طرحوارهها تجربیات شما را معنی میدهند و شما را وامیدارند کنند تا براساس آنها زندگی کنید. طرحوارهها زمانی شکل میگیرند که نیازهای ما در دوران کودکی برآورده نمیشوند. روابط ما مثال خوبی از نحوه ثبات طرحوارهها تا بزرگسالی هستند. چنانچه در کودکی ارتباطات امنی با مراقبان کودکی خود نداشته باشیم، اغلب خواهیم دید که این الگوها در روابط بزرگسالی تکرار میشوند. درمان طرحواره برای اولین بار در سال 1990 معرفی شد و 18 طرحواره را تعریف میکند.
طرحواره های ناسازگار اولیه
در روان شناسی طرحواره را به صورت قالبی در نظر میگیرند که بر اساس واقعیت یا تجربه شکل میگیرد تا به افراد کمک کند تجارب خود را تبیین کنند علاوه بر این ادراک از طریق طرحواره، واسطه مندی میشود و پاسخهای افراد نیز توسط طرحواره جهت پیدا می کنند. طرحواره بازنمایی انتزاعی خصوصیات متمایز کننده یک واقعه است. به عبارت دیگر طرحی کلی از عناصر برجسته یک واقعه را طرحواره می گویند.
طبق تعریف انجمن بین المللی طرحواره درمانی در بافتار روان شناسی و روان درمانی، طرحواره به عنوان هر اصل سازمانبخش کلی در نظر گرفته میشود که برای درک تجارب زندگی فرد ضروری است. یکی از مفاهیم جدی و بنیادی حوزه رواندرمانی این است که بسیاری از طرحوارهها در اوایل زندگی شکل میگیرند به حرکت خود ادامه میدهند و خودشان را به تجارب بعدی زندگی تحمیل میکنند حتی اگر هیچگونه کاربرد دیگری نداشته باشند این مسئله همان چیزی است که گاهی اوقات به عنوان نیاز به هماهنگی شناختی از آن یاد میشود یعنی حفظ دیدگاهی با ثبات درباره خود یا دیگران؛ حتی اگر این دیدگاه نادرست یا تحریف شده باشد با این تعریف کلی، طرحواره میتواند مثبت یا منفی، سازگار یا ناسازگار باشد و همچنین میتواند در اوایل زندگی یا در سیر بعدی زندگی شکل بگیرد.
تعریف یانگ از طرحواره
یانگ(۱۹۹۰، ۱۹۹۹) معتقد است برخی از این طرحوارهها به ویژه آنها که عمدتاً در نتیجه تجارب ناگوار دوران کودکی شکل میگیرند، ممکن است هسته اصلی اختلالات شخصیت، مشکلات منش شناختی خفیفتر و بسیاری از اختلالات مزمن محور I قرار بگیرند یانگ برای بررسی دقیقتر این ایده مجموعه ای از طرحوارهها را مشخص کرده است که به آنها طرحوارههای ناسازگار اولیه میگوید.
طرحوارههای ناسازگار اولیه خصوصیات زیر را دارند:
- الگوها یا درون مایههای عمیق و فراگیری هستند
- از خاطرات، هیجانها شناختواره و احساسات بدنی تشکیل شده اند
- در دوران کودکی یا نوجوانی شکل گرفته اند
- در سیر زندگی تداوم دارند
- دربارۀ خود و رابطه با دیگران هستند
- به شدت ناکارآمدند
خلاصه این که طرحوارههای ناسازگار اولیه، الگوهای هیجانی و شناختی خود – آسیب رسانی هستند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن شکل گرفتهاند و در سیر زندگی تکرار میشوند. توجه کنید که طبق این توصیف رفتار یک فرد بخشی از طرحواره محسوب نمیشود، چون یانگ معتقد است که رفتارهای ناسازگار در پاسخ به طرحواره به وجود می.آیند .بنابراین رفتارها از طرحوارهها نشأت میگیرند ولی بخشی از طرحوارهها محسوب نمیشوند.
ویژگیهای طرحوارههای ناسازگار اولیه
افرادی را در نظر بگیرید که از بین آسیبرساترین و قدرتمندترین چهار طرحواره زیر، یکی را داشته باشند این طرحوارهها از فهرست هجده طرحوارۀ نظريۀ یانگ استخراج شده اند: رها شدگی بی ثباتی، بی اعتمادی بدرفتاری، محرومیت هیجانی و نقص شرم.
این فرد در دوران کودکی رها شده، مورد سوء استفاده قرار گرفته، فراموش یا طرد شده است. در سنین بزرگسالی، اگر به صورت ناخودآگاه وقایع زندگی فعلی خود را مشابه تجارب آسیب رسان دوران کودکی شان درک کند، طرحواره های او برانگیخته میشوند. وقتی که این طرحوارهها برانگیخته شوند، هیجان های منفی شدیدی مثل سوگ، شرم، ترس یا خشم را تجربه میکند. البته تمام طرحوارهها بر پایۀ وقایع آسیب رسان یا بدرفتاری دوران کودکی شکل نگرفته اند. ممکن است در ذهن یک فرد بدون تجربه وقایع آسیبزای دوران کودکی طرحواره وابستگی پدید بیاید؛ به این دلیل که در دوران کودکی کاملاً تحت سلطه و حمایت والدین بوده است. با این وجود، اگر چه تمام طرحواره ها، ریشه تحولی وقایع آسیب زا ندارد ولی همۀ آنها مُخل زندگی سالم هستند. اغلب طرحوارهها نتیجه تجارب زیانبخشی محسوب میشوند که فرد در سیر دوران کودکی و نوجوانی دائماً با این تجارب روبهرو بوده است. اثر این تجارب ناگوار در سیر تحوّل با یکدیگر جمع میشود و منجر به شکلگیری یک طرحواره کاملاً ناسازگار تمام عیار میگردد.
طرحوارههای ناسازگار اولیه برای بقاء خودشان میجنگند. این امر نتیجهٔ تمایل بشر به “هماهنگی شناختی” است. اگرچه فرد میداند طرحواره منجر به ناراحتی وی می شود، ولی با طرحواره احساس راحتی میکند و همین احساس راحتی فرد را به این نتیجه میرساند که طرحواره اش درست است. افراد به سمت وقایعی کشیده میشوند که با طرحواره هایشان همخوانی دارند و به همین دلیل تغییر طرحواره ها سخت است. افراد به طرحوارهها به عنوان حقایقی می نگرند که بدون به بوته آزمایش گذاشتنِ صحت و سقم آنها، معتقدند که این حقایق درستند. نتیجه چنین دیدگاهی، این است که طرحواره بر پردازش تجارب بعدی تأثیر میگذارد. طرحوارهها نقش عمده ای در تفکر، احساس، رفتار و نحوه برقراری ارتباط بیماران با دیگران بازی میکنند و به گونه ای متناقض و اجتناب ناپذیر زندگی بزرگسالی را به شرایط ناگوار دوران کودکی میکشانند که غالباً برای بیماران زیانبخش بوده است.
طرحوارهها در اوایل دوران کودکی یا نوجوانی بازنمایی هایی دقیق از محیط پیرامون ایجاد میکنند. طرحواره های افراد تا حدودی بازتابی دقیق از محیط زندگی اولیه شان است. به عنوان مثال، اگر بیماری به ما بگوید وقتی که بچه بوده است خانواده اش با او سرد و بی عاطفه برخورد می کرده اند، معمولاً حرفش درست است، حتی اگر علت رفتار والدین خود و مشکل آنها را در بیان احساسات و عواطف نفهمد. ممکن است اسنادهای او برای رفتار والدینش اشتباه باشد، ولی حس اولیه اش از جو عاطفی و چگونگی رفتار والدین با او تقریباً همیشه درست است.
معمولاً ماهیت ناکارآمد طرحوارهها وقتی ظاهر می شود که بیماران در روند زندگی روزمره خود و در تعاملاتشان با دیگران به گونه ای عمل کنند که طرحواره های آنها تأیید شود، حتی اگر برداشت اولیهٔ آنها درست نباشد. طرحواره های ناسازگار اولیه و راههای ناکارآمدی که بیماران از طریق آنها یاد می گیرند با دیگران کنار بیایند اغلب زیربنای نشانه های مزمن اختلالات محور I مثل اضطراب، افسردگی، سوء مصرف مواد و اختلالات روان تنی به شمار میروند.
طرحوارهها حالت ابعادی دارند بدین معنا که از نظر شدت و گستره فعالیت در ذهن با یکدیگر فرق دارند هرچه طرحواره شدیدتر باشد شمار بیشتری از موقعیت ها می توانند آن را فعال کنند. به عنوان مثال اگر فردی در دوران کودکی به شدت و دائم از سوی پدر و مادر خود مورد انتقاد قرار گرفته باشد تقریباً در برخورد با هر کسی احتمال دارد طرح وارۀ نقص در او برانگیخته شود. اگر فردی در دوران کودکی تنها از سوی یکی از والدین خود و آن هم گاهی اوقات و به شکل خفیفتری مورد انتقاد قرار گرفته باشد ممکن است طرحواره نقص او تنها در برخورد با مـراجـع قـدرتـی کـه از جنسیت همان والد انتقادگر هستند برانگیخته شود. به طور کلی هرچه طرحواره شدیدتر باشد، فرد به هنگام برانگیخته شدن طرحواره عواطف منفی بیشتری را تجربه میکند و فعال بودن آن در ذهن، مدت زمان بیشتری به طول می انجامد.
همان طور که قبلاً ذکر شد، علاوه بر طرحواره های اولیه و بعدی، طرحواره های مثبت و منفی نیز وجود دارند. تمرکز ما عمدتاً بر طرحواره های ناسازگار اولیه است. با این حال، برخی از نویسندگان معتقدند کـه بـرای هر یک از طرحوارههای ناسازگار اولیه یک طرح وارۀ سازگار نیز وجود دارد برای اطلاعات بیشتر به نظریه “قطبیت”” اليوت” مراجعه کنید؛ (الیوت و لاسن، ۱۹۹۷). از سوی دیگر با توجه به مراحل رشد روانی – اجتماعی در دیدگاه اریکسون (۱۹۵۰)، میتوان چنین استدلال کرد که حل موفقیت آمیز هر یک از این مراحل به یک طرحواره سازگار منجر می شود، در حالی که شکست در آن مـرحـلـه باعث ایجاد یک طرحواره ناسازگار میگردد.
ریشه های تحولی طرحواره ها – نیازهای هیجانی اساسی
طرحواره ها به دلیل ارضاء نشدن نیازهای هیجانی اساسی دوران کودکی بـه وجـود آمده اند. یانگ معتقد است که انسانها پنج نیاز هیجانی اساسی دارند:
۱ – دلبستگی ایمن به دیگران (شامل نیاز به، امنیت، ثبات، محبت و پذیرش).
۲- خودگردانی، کفایت و هویت.
۳- آزادی در بیان نیازها و هیجانهای سالم.
۴- خودانگیختگی و تفریح
۵- محدودیتهای واقع بینانه و خویشتن داری
به نظر یانگ این، نیازها جهان شمول هستند. همه انسانها این نیازها را دارند اگرچه شدت این نیازها در بعضی افراد بیشتر است فردی که از سلامت روان برخوردار، است میتواند این نیازهای هیجانی اساسی را به طور سازگارانه ای ارضاء کند.
گاهی اوقات تعامل بين خلق و خوی فطری کودک و محیط، اوّلیه به جای ارضاء این نیازها، منجر به ناکامی آنها می.شود هدف طرحواره درمانی این است که به بیماران کمک کند تا راه های سازگارانه تری برای ارضاء این پنج نیاز هیجانی .بیابند تمام مداخلات درمانی رویکرد ما ابزاری هستند برای رسیدن به این هدف.
منبع : طرحواره درمانی، جفری یانگ، ژآنت کلوسکو، مارجوری ویشتار، ترجمه حسین حمیدپور، نشر ارجمند
دستورالعمل مقياس طرحوارههاي ناسازگار اوليه : YSQ-90
برای اندازه گیری طرحواره های ناسازگار فرمهای مختلفی طراحی شده است. به عنوان مثال مقیاس Young Schema Questionnaire (YSQ) فرم 116 سوالی است که 20 طرحواره را اندازه گیری میکند. مقياس YSQ90 كه توسط يانگ ساخته شده داراي 90ماده است كه 18 حيطه از طرحوارههاي ناسازگار اوليه را اندازه گيري ميكند. هر ماده به كمك مقياس درجه بندي شش گزينه اي نمره گذاري ميشود: 1=كاملا در مورد من نادرست است، تا 6=كاملا در مورد من درست است. خواهشمند است هریک از جملات زیر را به دقت بخوانید و بر اساس اینکه چه توصیف دقیق از شما ارائه می دهد،به آنها نمره بدهید چنانچه شما از پاسخ خود اطمینان ندارید ،بر اساس احساس هیجانی خود پاسخ دهید ، نه بر اساس آنچه که فکر می کنید درست است
- در این تست هیچ پاسخ درست و یا غلطی وجود ندارد.
- پاسختان باید آنچه که نمایانگر احساس واقعی شما (مخصوصا احساسی که در شرایط تصمیم گیری و یا در حال تجربه احساسات منفی دارید) باشد.
- پاسخ دادن به تست حدود 20 دقیقه زمان میبرد. بنابراین سعی کنید آن را زمانی انجام دهید که وقت کافی داشته باشید.
- اگر در میان تست احساس خستگی کردید، کمی استراحت کنید و سپس به پاسخ دادن ادامه دهید.
- با خود صادق باشید. خودآگاهی مهارت ذیقیمتی است!