تمرکز کامل، رمز اصلی موفقیت و سرآمدی در کسب و کار و مدیریت –

تمرکز کامل، رمز اصلی موفقیت و سرآمدی در کسب و کار و مدیریت

اگر عامل مهم و مشترکی بین سرآمد بودن در کار و سرآمد بودن در هرکار دیگری وجود داشته باشد، آن را می‌توان در یک عبارت خلاصه کرد: ” داشتن تمرکز کامل “. صرفنظر از سطح مهارت یا سن فرد، تمرکز کامل بخش اصلی عملکرد برتر فرد در هر فعالیتی محسوب می شود.

واقعیت این است که وقتی ذهن ما متمرکز است بهترین عملکرد را داریم. فرقی هم نمی‌کند که دوچرخه سواری می کنیم یا طرحی برای یک پل معلق می کشیم یا یک استراتژی برای یک شرکت بزرگ چند ملیتی در سر می پرورانیم. برای انعقاد یک قرارداد مذاکره می‌کنیم یا محصولی را می خواهیم بفروشیم یا ماهی سوشی را میخواهیم قطعه قطعه کنیم یا یک لیوان شربت را می‌خواهیم تست کنیم یا طلوع خورشید را تحسین کنیم یا توپی را پرتاب کنیم یا کتابی بنویسیم. در همه این کارها اگر تمرکز داشته باشیم بهترین عملکرد را به وجود می آوریم و اگر تمرکز را از دست بدهیم بدیهی است که نمی توانیم بهترین عملکرد را ایجاد کنیم.

تمرکز در کودکان، حیوانات و بزرگسالان یک توانایی اولیه برای زندگی است که حتی شاید در درون آنها به عنوان عاملی ضروری در انتخاب طبیعت تعبیه شده باشد. در بین اینها به نظر می رسد بزرگسالان بیشتر از همه با تمرکز مشکل داشته باشند. ممکن است ظرفیت توجه بچه ها کوتاه مدت باشد اما به سادگی توجهشان را از چیزی که برایشان مهم است از دست نمی‌دهند.

می توان گفت بیشتر اشتباه های بزرگسالان به دلیل از دست دادن توجه آنهاست. از دست دادن تمرکز منجر به از بین رفتن بهره وری، یادگیری و لذت در انجام کار می‌شود. ما به وسیله تمرکز می توانیم با هر چیزی که در اطراف ما قرار دارد ارتباط ایجاد کنیم. تمرکز به تنهایی سبب می‌شود تا اشیا برای ما قابل فهم و درک شود. به همین دلیل تمرکز در یادگیری و درک و اولویت دهی به برنامه‌های اجرایی نقشی کلیدی دارد.

تنها در صورتی که ما توجه کامل خود را به کاری که در دست داریم متمرکز کنیم قادر خواهیم بود تمام منابع خود را به طور اثربخش به کار گیریم چرا اینطور است؟ به دلیل اینکه وقتی به طور کامل توجه می کنیم، اختلالات درونی ما خنثی می‌شود. وقتی که تمرکز ما کامل است کامل فرصتی برای ایجاد شک و ترس حاصل نمی‌شود.

 

تمرکز برای موفقیت در همه چیز حیاتی و مهم است و مادر تمام مهارت هاست. ورزشکاران اغلب آن را “بازی کردن در ناحیه مجاز” مینامند. وقتی ما این نوع تمرکز را تجربه می‌کنیم، به طور سحرآمیز و با کمترین تلاش، عملکردی عالی به وجود می‌آوریم. اگر ما یاد می گرفتیم ماهیت این نوع توجه کامل را درک کنیم، می توانستیم همه ی کارهای خود را به بهترین کیفیت ممکن انجام دهیم، سریع تر و کاملتر یاد بگیریم و در طی فرایند نیز از کارمان لذت بیشتری ببریم.
باید به این نکته اشاره کرد که تمرکز تنها به وسیله انضباط به دست نخواهد آمد. تلاش و تقلای زیاد برای ایجاد تمرکز منجر به تمرکزی محدود و اجباری می شود که هم دوام نمی آورد و هم خسته کننده است. به طور ذاتی چنین تمرکزی لذت بخش نیست و در بلند مدت موثر نخواهد بود. برای مثال آیا تا به حال به عنوان یک مشتری با یک فروشنده که تازه آموزش دیده تا با مشتریان” تماس چشمی برقرارکند” مواجه شده اید؟ کار روی شما نتیجه عکس داشته است. به جای اینکه کاری کند تا شما تماس بیشتری همراه با اعتماد به او داشته باشید شما احساس راحتی نمی کنید و موضع مقاومت می گیرید.

تشریح تفاوت بین تمرکز اجباری و منفعت ناشی از آن، ممکن است دشوار باشد اما فوراً قابل مشاهده است اگر شما یک کودک را که در حال بازی است یا گربه ای که پرواز پرنده ای را با چشم دنبال می‌کند مشاهده کنید می توانید تمرکز را ببینید. عامل کلیدی در این تمرکز کامل واضح بودن میل و رغبتی است که پشت تمرکز قرار دارد. گربه مسحور پرواز شده است و بچه هم می خواهد بازی کند.

میل ما باعث تمرکز توجه می شود. وقتی کسی به میلش متصل می شود، به طور طبیعی متمرکز می‌شود اما وقتی میلش نیست، یا علایقش با یکدیگر در تضاد هستند، فرد احساس میکند که برای متمرکز شدن باید” بجنگد”. اینگونه است که دستور دادن به او شروع می شود : چشمت را به کارت بدوز به صفحه نگاه کن، به مشتری توجه کن.

 

حواس پرتی

اگر بخواهیم ساده بگوییم تمرکز چیزی است که ما را از چیزی که می‌خواهد ذهن ما را منحرف سازد، منحرف می‌کند. گفتگوهای درونی (خود-گویه) موثر نیستند بلکه فقط خیلی آسان توجه شما را از تلاشی که لازم است انجام دهید منحرف می سازند.
وقتی کار می کنید چه چیزی سبب تمرکز شما می شود و چه چیزی ذهن شما را منحرف می‌سازد؟ جواب این است “اگر از کاری که انجام میدهم لذت ببرم تمرکز من عمیق تر است و اگر کاری را مجبور باشم انجام دهم ولی واقعاً علاقه‌ای به آن نداشته باشم تمرکز من خیلی راحت و بیشتر منحرف می‌شود.” این مطلب نکته مهمی را در مورد تمرکز به ما می گوید. وقتی شما کاری را انجام می‌دهید که به طور آزادانه انتخاب کرده اید تمرکزتان را بهتر می توانید حفظ کنید. در این مفهوم، تمرکز مهارتی نیست که شما به وسیله یادگیری یک تکنیک آن را توسعه دهید بلکه بیشتر تابع انگیزه هایی است که پشت سر کارهایی که انجام می‌دهید قرار دارد.

یک نوجوان ممکن است خیلی راحت بتواند خودش را در زمین بازی بسکتبال متمرکز کند اما تقریباً غیر ممکن است که در کلاس درس گرامر انگلیسی بتواند چنین کند. به همین ترتیب، کارمندی که اطلاعات خوبی در مورد اهداف و مقاصد کاری که به او سپرده شده است ندارد خیلی سخت‌تر از کارمندی که اهمیت کارش را درک می‌کند و احساس می‌کند که به طور کامل با آن هماهنگ شده است، متمرکز می‌شود. بنابراین، علاقه، انگیزه و انتخاب کامل نقش بسیار مهمی در توانایی فرد برای تمرکز عمیق و نگهداری طولانی مدت آن و دوری از حواس پرتی ایفا می کند.

تمرکز احساس خوبی به انسان می‌دهد و کاری که ناشی از یک ذهن متمرکز است معمولاً خوب از آب درمی‌آید. سوال بعدی این است که چه چیزی در حین کار کردن ذهن شما را منحرف میکند؟” اگر شما تنهایی روی یک پروژه کار کنید و  هیچ عامل مزاحم خارجی نباشد، آیا در آنجا تمرکز شما پایدار است یا گاهی اوقات تمرکزتان بیشتر از زمانی دیگر است؟”

احتمالا پاسخ میدهید تمرکز شما از روزی به روزی دیگر متفاوت است، حتی از ساعتی به ساعتی دیگر. اگر یک موضوع حل نشده از پروژه دیگر یا مسائلی را از خانه در ذهن داشته باشید فکر آن پروژه یا کارهای خانه به ذهن شما می آید و شما را از کاری که انجام میدهید منحرف میکند.

در واقع دستور کارهای متفاوتی برای تمرکز توجه در یک زمان مشابه داریم در صورتی بهتر از همیشه متمرکز می شوید که وقتی کار روی پروژه ای را شروع می‌کنید نسبت به پروژه ها و کارهای قبلی هیچ دغدغه و نگرانی نداشته باشید و بتوانید توجه خود را به کار جدید بدهید دستور کارهای متضاد عبارت جالب و با مسمایی برای توصیف منبع و دلیل انحراف و حواس پرتی است.

انسان می‌خواهد بر هر چیزی که اهداف اصیل و ذاتی (استعدادهای) او را برآورده می‌سازد تمرکز کند. میل به اطلاع رسانی به دیگران، میل به حل یک مسئله کاری بسیار متفاوت از میل به پرهیز از اشتباه یا میل به کسب اعتبار است.

ترس و شک بسیار متفاوت از میل طبیعی برای لذت بردن و آشکار کردن توانایی ها است. به طور خلاصه ما زمانی می‌توانیم یک تمرکز طبیعی و آرام داشته باشیم که علاقه ی ما به کاری که می خواهیم انجام دهیم جلب شده باشد، کار با انگیزه های واقعی ما پیوند خورده باشد و بتوانیم هر اختلالی را ندیده بگیریم.

وقتی تمرکز داریم سحرآمیز به نظر می‌رسد چون کارها طبیعی و خودکار است نیاز به تلاش بسیار اندکی داریم خود آگاهی از بین رفته و اثری از آن نیست، قضاوت وجود ندارد، مکانیزم کنترل بیش از حد به وسیله ترس و شک دیگر وجود ندارد. وقتی این نوع تمرکز به وجود می‌آید، نه نگرانی وجود دارد و نه خستگی. ساده است اما به سادگی نمی شود توصیفش کرد ولی ذاتاً لذت بخش است و بیشتر اوقات حتی در طی فعالیت های تکراری، جذاب و خلاق هم حاصل می‌شود. در چنین تمرکزی، یک آهنگ و سکون لذت بخش و رضایت بخش برای فرد به وجود می‌آید.

غرقگی

میهالی چیک سنت میهالی در کتاب معروف خود به نام “فراسوی خستگی و نگرانی” که در مورد تجربه بازی و کار است این حالت را “غرقگی” می نامد و در مورد آن چنین میگوید: در وضعیت غرقگی بر اساس یک منطق درونی که به نظر می‌رسد نیازی هم به مداخله هوشیارانه اقدام کننده ندارد، اقداماتی یکی پس از دیگری انجام می‌شود. عمل کننده این اقدام را مانند یک جریان واحد از یک لحظه به لحظه بعد مشاهده می‌کند که کنترل اقداماتش را در دست دارد و فاصله کمی بین خود و محیط و بین محرک و پاسخ یا بین گذشته و حال و آینده می بیند.

مثلث تمرکز

3 عامل مهم در ایجاد تمرکز نقش دارند: آگاهی، انتخاب، اعتماد
این عوامل چیزهایی هستند که در به وجود آمدن تمرکز جهت انجام هر کاری موثر هستند.

آگاهی( روشنایی برای تمرکز کامل)

آگاهی شبیه نور است. روی هر چیزی که بتابد تبدیل به دانستنی می‌شود و به طور بالقوه قابل درک می شود. دقیقاً همان طوری که نور متمرکز اشیا را روشنتر و بزرگتر میکند، تمرکز توجه نیز روشنی و تمایز ایجاد می‌کند. وقتی توجه پراکنده است یک منظره وسیع را میتوان دید و زمانی که توجه به مکانی محدود، متمرکز است شخص می تواند جزئیات یک برگ روی یک درخت که در یک منظره قرار دارد را ببیند. حتی امکان‌پذیر است که شخص روی یک برگ تمرکز کند و در عین حال نسبت به فضای بزرگتری که در منظره پشت واقع شده نیز آگاه باشد.

از طریق آگاهی متمرکز، دنیای ما قابل درک می شود. درک مصنوعی زمانی شکل می‌گیرد که شخص فقط سطح اشیا را درک کند. درک عمیق مستلزم درک آن چیزی است که زیر سطح قابل مشاهده قرار دارد. به همین ترتیب، درک موقعیت ها یا اشیا بستگی دارد که چقدر به تمام جوانب مربوط به آن و ارتباطات بین آن جوانب توجه می‌کنیم. به همین دلیل کیفیت توجه ما با عملکرد ما پیوند خورده است.
خطا در قضاوت زمانی رخ می دهد که به یک دامنه وسیع از اشیا توجه محدودی می‌شود و در نتیجه شرایطی به وجود می آید که به آن” دید تونلی” Tunnel Vision  میگویند.

 

انتخاب و تمرکز

آنچه که در مورد تمرکز کمتر مورد توجه قرار می گیرد این است که تمرکز تحت حکمرانی علاقه قرار دارد. یک جیب بر همیشه تمرکزش روی کیف و جیب افراد است، یک عاشق همیشه چشمش دنبال معشوق است. شخصی که به علاقه خود وصل شده است به هر چیزی که برای موفقیتش حیاتی است کامل توجه میکند. مردی که در رودخانه ماهیگیری می کند مجبور نیست سعی کند تمرکز کند بلکه به هر چیزی که علامتی از حضور یک ماهی باشد توجه دقیق دارد. موسیقیدانها به متغیرهایی که به ریتم و ملودی و تن مربوط می‌شوند توجه دارند. به همین ترتیب، شخصی که دچار ترس شده است به هر چیزی که او را می ترساند توجه میکند و شخصی که عصبانی است بر هر چیزی که او را عصبانی کرده است تمرکز می‌کند.
میل تعیین‌کننده تمرکز است. ما می توانیم انتخاب کنیم که کدام میلمان را تقویت و کدام یک را تضعیف کنیم. تقویت و زنده نگه داشتن میل های طبیعی ثبات ایجاد می‌کند و منجر به خودکفایی می‌شود. هرگاه برای انسان علاقه ای وجود داشته باشد انتخاب هم برایش وجود دارد ما می توانیم انتخاب کنیم که کدام یک از میل های طبیعی را تقویت کنیم و کدام را سرکوب.

ما به وسیله انتخابمان اولویت بندی هایی به وجود می‌آوریم که با آن دست به رفتار و اقدام در این دنیا میزنیم. وقتی اولویت ما برای ما روشن و واضح است، بهتر می‌توانیم تمرکز کنیم وقتی شرایط پیش رو روشن نیست دستور کارهای ما در تضاد قرار می گیرند و جهت گیری ما مبهم می شود در این شرایط حفظ تمرکز بسیار دشوار می‌شود.

نقش اعتماد در ایجاد تمرکز

حالا به نقش عامل سوم در تمرکز می‌رسیم. چرا اعتماد نقشی حیاتی در به وجود آمدن تمرکز دارد؟ به دلیل اینکه زمانی تمرکز رخ می دهد که شما از بعضی از کنترل های ذهنی رها شوید. وقتی در وضعیت شک قرار دارید حالت قبلی از بین میرود این امر زمانی محتمل است که شما در ذهن خودتان دستورهایی در مورد اینکه چه باید بکنید و چه نباید بکنید دریافت میکنید یا انتخاب هایی که انجام داده اید را به زیر سوال میبرید. شک شما به انتخابتان منجر به سردرگمی و کرختی در عمل می شود وقتی شما متمرکز هستید که نسبت به هدف آگاهی دارید و به طور کامل با زمان حال درگیر هستید.

هر قدر بیشتر به خود اعتماد کنید کمتر تحت تاثیر ترس و شک قرار می‌گیرید و راحت‌تر می‌توانید تمرکز را حفظ کنید این از سر گذراندن و به دور افکندن کنترل برای افراد معجزه می کند، نتایجی رخ می دهد که فکرش را هم نکرده اید که آنقدر ساده تر، واقعی تر و ظریف تر باشند. این بسیار زیباست. هزینه و قیمت این زیبایی این است که نمی تواند تحت کنترل افکار قضاوتی قرار گیرد فقط باید اجازه کار داشته باشد و البته اعتماد و کمی هم تواضع نیاز است.

تواضع بخش مهمی از تمرکز و اعتماد است. کبر و غرور این است که فکر کنیم هر چیزی که رخ می دهد را می دانیم و لذا فکر می‌کنیم که نیازی نیست توجه زیادی کنیم. اگر به خود اعتماد کنیم و اعتراف کنیم به اینکه گاهی بعضی چیزها را نمی‌دانیم آنگاه توجه بیشتر خواهد شد و بهتر یاد خواهیم گرفت در این حالت چیزهایی را خواهیم دید که درگذشته نمی دیدیم. این طراوت در ادراک علامت این است که توجه متمرکز شده و قضاوت دور شده است.

تمرین برای تمرکز

وقتی تمرین برای تمرکز کردن ذهن را شروع می‌کنید، اولین چیزی که ممکن است یاد بگیرید این است که چقدر ذهن شما منحرف می‌شود. این مهمترین بخش تمرین تمرکز است.
چه چیزی حین کار کردن ذهن شما را منحرف می‌سازد؟ اکثر مردم متوجه نمی‌شوند که چگونه توجه و حواسشان مختل می‌شود تا این که خود آگاهانه تلاش می‌کنند بیاموزند که تمرکزشان را حفظ کنند. حفظ تمرکز به این معنی نیست که هیچ وقت تمرکز نباید از بین برود، بلکه بدین معنی است که دوره زمانی که شما تمرکزتان را از دست می‌دهید کوتاه شود. بهترین هدف برای یادگیری تمرکز این است که بتوانید دوباره تمرکز خود را به دست آورید.
علائم هشدار دهنده مبنی بر اینکه شما در حالت تمرکز نیستید را بشناسید. گاهی اوقات اشتباه در عملکرد، یک خطای زودگذر و آنی را آشکار می‌سازد. اکثر ما بیشتر زمانی تمرکزمان را از دست میدهیم که نگران هستیم، خسته هستیم یا سر در گم شده ایم. چه چیزی باعث به وجود آمدن این احساسات می شود؟

تمرکز معمولاً حاصل وجود دو شرط است: “ایمنی کافی “و چالش کافی”. وقتی شخصی با چالش بسیار زیاد و ایمنی بسیار کم روبرو میشود دچار نگرانی و استرس می‌شود. وقتی با چالش اندک و ایمنی بسیار زیاد مواجه می‌شود دچار خستگی می‌شود. در هر دو حالت، تمرکز به سادگی از بین میرود.

 

چالش بسیار زیاد، ایمنی کم = استرس

وجود درخواست‌های بسیار زیاد، یکی از شرایط معمول برای از دست رفتن تمرکز است. تقریباً با هر مدیری صحبت کنید خواهد گفت: “کارهایی که من باید انجام دهم از زمان و فرصتی که در اختیار دارم خیلی بیشتر است” نه تنها انجام دادن همه درخواستها در یک زمان، اختلال و سر و صدای مزاحم زیادی برای توجه ایجاد می‌کند، بلکه احساس طاقت‌فرسا داشتن نیز خودش به تنهایی توجه را از بین میبرد. کلید مشکل، برگشتن به حالتی است که گزینه هایی برای انتخاب وجود دارد و در نهایت نیز کاهش دادن حس طاقت فرسا شدن مهم است.
یک راه برای کاهش “درخواست “ خلاص شدن از دست وسوسه هایی است که در قالب چیزهایی مانند کامل بودن، کنترل زیادی، خودداری از ریسک و غیره مطرح می‌شود. وقتی شما تمام وسوسه های خود را حذف کردید اگر باز کارتان خیلی بیشتر از وقتی بود که در اختیار داشتید، می توانید بررسی کنید تا ببینید چگونه و چرا کارهایی را پذیرفته اید که بیشتر از وقتتان است و باید در این مورد با درخواست کننده یا مافوق خود مذاکره کنید یا بخشی از آن را تفویض کنید.

یک راه این است که وقت خود را به سه بخش تقسیم کنید و از خود بپرسید اگر فقط یک سوم وقتی که الان دارید را داشتید چه میکردید؟ اگر تنها دو سوم وقتی که الان دارید را داشتید چه میکردید؟ شما احتمالاً باید در همان دوسوم توقف کنید چون باید یک سوم وقت را به کارهای پیش بینی نشده اختصاص دهید.
در تجزیه تحلیل نهایی شما فقط در صورتی می توانید به طور موثر کار کنید که تمرکز خود را حفظ کنید و اگر به دلیل کار بسیار زیاد مبتلا به شرایط طاقت فرسا شده اید، قادر نخواهید بود تمرکز خود را حفظ کنید.

 

چالش خیلی کم و امنیت زیاد = خستگی

وقتی شخصی احساس می کند درخواست کار بسیار کمی دارد چون یک کار یا وظیفه روتین و عادی شده دارد یا کاری که اهمیت زیادی ندارد ممکن است تمرکز او به وسیله احساس خستگی یا رخوت از بین برود. چرخة خستگی خیلی شبیه به چرخه نگرانی عمل می‌کند. احساس اینکه “هیچ چیزی در اینجا جذاب نیست” منجر به خمودگی گیرنده های نظام عصبی و بروز ناهوشیاری و بی علاقه گی می شود.

این شرایط نیز منجر به بی اشتیاقی به فعالیت می شود و در نهایت فرد را به این نتیجه می‌رساند که “این کار خسته کننده است” و این چرخه ادامه می‌یابد. نبودن چالش نیز مانند زیاد بودن چالش صحت و سلامت ذهن را به خطر می اندازد و شخص اغلب احساس می کند مجبور است در جایی خارج از کار برای احساس سرزندگی به دنبال هیجان باشد.
برای این مشکل دو راه حل وجود دارد، راهی پیدا کنید تا با چالش های بیشتری در کارتان روبرو شوید، به عنوان مثال افزایش استانداردهای کاری یا توجه بیشتر از نیاز به جزئیات کار یا پیدا کردن یک کار پر چالش و با معنی تر، می تواند یک راهکار باشد. گاهی اوقات خستگی و کسالت نسبت به نگرانی مانع ساده‌تری است چون در خستگی بیشتر متغیرها در اختیار شما هستند. یک راه حل دیگر این است که هویت خود را با کاری که انجام می دهید یکی نکنید.

وقتی شما با “کار خسته کننده و روتین” روبه رو می شوید، هنوز می توانید شخصی جذاب و علاقه مند باشید. به همین ترتیب شما میتوانید شخصی آرام و خاطر جمع برای انجام کارهای پر استرس باشید شما باید کنترل ذهن را به دست بگیرید و تصمیم بگیرید به خود اجازه ندهید برای مدتی طولانی کسل شوید و تحت استرس قرار گیرید.

 

به دست آوردن تمرکز از دست رفته

میخواهم سراغ کار…… بروم، من نمی خواهم شکست بخورم …… ، من می‌دانم که می‌توانم آن را انجام دهم …….، من مطمئن نیستم …… ، من می‌خواهم مسئولیت …… ، من استرس نمی‌خواهم…… ، من می‌خواهم یاد بگیرم پیانو بنوازم…… ، من نمی‌خواهم آن درسهای کسل کننده را بخوانم …… ، من می خواهم با احساس خودم روراست باشم …… ، من می خواهم ریسک کنم، من نمی پذیرم که راه را اشتباه رفته باشم.

مثالها و نمونه های اهداف و میل های متضاد پایانی ندارد، اما همه آنها مبین این هستند که اولویت های فرد معلوم نیست. در نتیجه وضعیتی به وجود می‌آید که در آن تمرکز پایدار غیر ممکن می شود. انحراف و مزاحمت در تمرکز باعث شکست در حل تضاد اولویت های درونی می شود همه ما در جهانی زندگی میکنیم که درخواست‌ها و تقاضاهای زیادی از ما وجود دارد. والدین، روسا، مدیران، همکاران، معلمان، دولت، دوستان، مذهب، مربیان، بچه ها و حتی ایده آل های ما همه به خود حق می دهند که از ما درخواست هایی داشته باشند.

بیشتر ما نسبت به تأمین بعضی یا اغلب درخواست هایی که از ما می‌شود احساس تعهد می‌کنیم و اغلب اوقات ارزش‌های خود را ندیده می گیریم.

ما چه اندازه نیازهای ذاتی خود به تعادل، لذت و رشد را در اولویت قرار می‌دهیم و آنها را در زندگی خود یک اولویت به حساب می‌آوریم؟ شاید بعضی ها این فکر را خودخواهی بدانند، اما این ماهیت و طبیعت اجتماع است که از ما درخواست های بی انتهایی داشته باشد.اما ماهیت بشر این است که آزاد باشد، علت اصلی که ما نمی توانیم به تمرکز کامل ذهنی برسیم وجود این تضاد بنیادی بین فرد و اجتماع پیرامون اوست.
انتخاب و تعهد، نیروی بسیار قدرتمندی است که در اختیار همه ما قرار دارد. ارتقای انتخاب ها به فراسوی سطحی که هم اکنون در آن قرار داریم برای رسیدن به جایگاهی که آن را دوست دارید یا چیزی که به آن می اندیشیم تنها یک مولفه تسهیل‌کننده تمرکز نیست بلکه جزو اساسی آزادی فردی نیز محسوب می‌شود. هیچ حیله و حقه آسانی برای متمرکز ماندن وجود ندارد. این کار نیازمند آگاهی، انتخاب و اعتماد و صد البته تمرین زیاد است.

مبنع: مربی گری به سبک بازی درونی – تمرکز، یادگیری، نشاط و تحرک در محیط کار، تیموتی گالوی، ترجمه منوچهر سلطانی، نشر رسا

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *